این مقاله رو تقدیم میکنم به خواهر عزیزم آیدا جون
برای موفقیت و شادکامی در ازدواج نمیتوان راهنماییهای مخصوصی را در نظر گرفت، با این وجود این پیشنهادات لازم و ضروری به نظر میرسد.
۱- قاعده طلایی اول: همسر خود را گرامی بدارید. ازدواج یعنی اعلان استقلال، هنگامی که ازدواج میکنید قول میدهید که در مشقت و راحتی، فقر و ثروت و سلامتی همسر خود را دوست و گرامی بدارید. عشق شما به یکدیگر بر پایه زندگی زناشویی استوار میباشد. لذت عاشق سرور و خوشحالی معشوق است. همسر خود را گرامی بدارید و عقد ازدواج را محکم کنید. زن و شوهر با طناب بسیار محکمی به هم متصل هستند. رشتههای بسیاری این طناب را به وجود میآورند که از همه مهمتر رشته عشق و علاقهای است که نسبت به یکدیگر ابراز میدارند. رشتههای دیگری چون رشته علایق مشترک، تجربیات مشترک، وفاداری مشترک و تشریک مساعی در زندگی لازم است. هر چه رشتههای این طناب محکم تر باشند، ازدواج نیز باثباتتر خواهد بود. پس رشتههایی درست کنید که هرگز گسیخته نشوند.
۲- قاعده طلایی دوم: وقتی ازدواج میکنید با همسر خود چون یک روح در دو جسم باشید. پس از ازدواج به والدین خود متکی نباشید، بلکه باید با زن خود روح جدیدی را به وجود آورید. به پدر و مادر خود احترام بگذارید. خانوادهای جدا بسازید و شانس موفقیت زیادی در زندگی به وجود آورید.
۳- قاعده طلایی سوم: فن عشقورزی را بیاموزید. هماهنگی سبب ایجاد علاقه زناشویی میشود. در روابط خود احساسات و عواطف را توام سازید. هر چه روابط شما هماهنگتر باشد شانس موفقیت شما نیز بیشتر خواهد بود.
۴- قاعده طلایی چهارم: خود را برای پدر و مادر شدن آماده کنید. درباره حقایق مربوط به پدر شدن اطلاعات کسب کنید، سلامتی روحی و جسمی اطفال شما بستگی به دقتهای اولیه شما دارد. هر چه توجه و دقت شما بیشتر باشد سلامتی آنها بهتر تامین میشود برای آنها زمینه مستعدی تهیه کرده و مقدمه خوبی برای زندگی آنها به وجود آورید.
محیط خانواده، بهترین مکان برای تربیت کودک است. کودکانی که عضو خانوادههای مهربان و فداکار هستند از نظر روحی بهتر تربیت میشوند. بهترین آمادگی جهت پدر و مادر شدن، ازدواج حقیقی است.
۵- قاعده طلایی پنجم: در زندگی زناشویی بردبار و صبور باشید! هرگاه بخواهید به تنهایی حرکت کنید هر کجا بخواهید قدم میگذارید ولی هنگامی که با یک نفر دیگر هستید قدمهای شما باید با او هماهنگ باشد. در ابتدای کار ممکن است پای یکدیگر را لگد کنید ولی سپس تجربه کسب میکنید که چگونه خود را با یکدیگر هماهنگ سازید. در ازدواج نیز برای ایجاد هماهنگی جسمی و روحی گذشت زمان لازم است، برای موفق شدن باید صبور و بردبار باشید.
خویشاوندان زن و شوهر نیز باید صبور باشند و برای ایجاد چنین صبر و شکیبایی گذشت زمان لازم است، وقتی که دختری عاشق پسری میشود نمیتواند الزاما مادر او را یا پدرش را دوست بدارد.
عروس و داماد نمیتوانند خیلی سریع با زندگی داخلی همسرشان پیوستگی ایجاد کنند! برای حل و فصل این موضوع زمان برای درک، فهم و شعور لازم است.
۶- قاعده طلایی ششم: ریشه ازدواج خود را محکم سازید! به زندگی زناشویی مانند گیاه باید توجه کرد، به خصوص زمانی که هنوز تازه و نورس است ریشه آن را باید با اندیشه مشترک، دقت و توجه، مهر و محبت و بالاخره حس تفاهم که به منزله خورشید و باران هستند سیرآب و تقویت کرد. به یکدیگر ابراز علاقه کنید، به هر شکلی که میتوانید احساسات خود را به یکدیگر نشان دهید.
ممکن است عشق از گفتار عمیقتر باشد ولی گاهی با محبت نمایان میگردد. روابط زناشویی را پرورش داده و آن را برویانید. برای توجه به گیاه باید علفهای هرز را چید.
هرگاه علفهای هرز رشد و نمو کنند، گیاه مزبور پرورش نیافته و خشک میشود!
چنانچه علفهای هرز را سریعا از بین ببریم، گیاه رشد کامل خود را به دست میآورد. در ازدواج نیز علفهای هرز را به محض پیدایش از بین ببرید. بگذارید گیاه ازدواجتان آن طوری که شایسته است، رشد و نمو نماید.
۷- قاعده طلایی هفتم: در صورت لزوم با افراد مطلع مشورت کنید. مشورت درباره ازدواج به منزله هنر و علم اجتماعی ظهور کرده است.
پزشکان، صاحبنظران علوم اجتماعی، متخصصین تعلیم و تربیت و مشاوران ازدواج خود را برای چنین وظیفه اجتماعی آماده میسازند و مشاور مطلع به شما بصیرت و ادراک کافی داده و شما را از بیماریهای زناشویی و اختلالات روانی که ممکن است هیچ کدام از شما آگاهی و بینش بر منابع کشمکشهای خود نداشته باشید آگاه میسازد زیرا علت بعضی از نارضایتیها واضح و آشکار نمیباشد. ممکن است یک بحث جزئی مربوط و منوط به حسن عدم امنیت، آرزوی قدرت و محرومیت جنسی باشد.
اگر شما قادر به حل موضوع نباشید، مشاور شما آن را حل خواهد کرد. از دیگران راهنمایی بخواهید و بر شانس موفقیت خود در زندگی زناشوییتان بیفزایید.
۸- قاعده طلایی هشتم: از قوانین هشتگانه طلایی پیروی کنید!
با همسر خود همان طور رفتار کنید که میل دارید او با شما رفتار کند. از احساسات یکدیگر مطلع بوده و به احتیاجات دیگری توجه داشته باشید. ببخشید، همان طور که میل دارید بخشیده شوید. از جسارت، اهانت و بیوفایی بپرهیزید!
یک زن نیرنگباز نمیتواند با بهکارگیری دسیسه، عشق را در وجود شوهرش بیدار کند. بهمحض اینکه شما تصمیم گرفتید شوهرتان را همانگونه که هست بپذیرید، دیگر نباید درباره نقشتان بهعنوان مشاور اصلی او، نگران باشید. او نیازی به اندرز شما ندارد، بلکه او محتاج پذبرش و اعتماد شماست. با صداقت احساس خواهید کرد که فشار بار سنگینی از روی شانه شما برداشته میشود، اگر از فشاری که از روی شانه او نیز برداشته میشود، سخنی به میان نیاوریم. او شاید شروع به افشای افکار و اندیشههایش برای شما نماید و شاید حتی دقیقاً بههمان طریقی عمل کند که شما میخواستید!
پذیرش شوهرتان نخستین گام در راه زنده کردن اوست و گامی است کارساز. این آزادی باعث میشود که بهصورت یک مرد کامل در آید. او توانایی بالقوه یک مرد کامل شدن را داراست، ولی تا وقتی که شما به او اجازه ندادهاید که او خودش باشد، قادر به رسیدن به آن مرحله نیست. او را بپذیرید، همانگونه که امروز هست. نقاط ضعف و قدرت او را بپذیرید.
«شما شریک زندگی او هستید هم در روزهای خوش و شاد وهم در ناخوشیها و غمها، در داشتنها و نداشتنها، در دوران سخت بیماری و در زمان سلامت و توانایی ... این پیمان شرکت را از همین امروز در قلب خود امضاء کنید.»
روان پزشکان بیان کردهاند که نیازهای اولیه یک مرد، علاوه بر یک عشق جنسی گرم و داغ، پذیرش و تحسین او از سوی همسرش میباشد. ما زنها باید این تفاوت مهم بین دو جنس زن و مرد را کاملاً بهخاطر بسپاریم.
شوهر شما، نظیر بسیاری از مردان، از لحاظ عاطفی شاید به یک جام خالی بماند و شاید عاری از عواطف به نظر برسد که قادر نیست احساسات واقعیش را نسبت به شما ابراز کند. به خاطر بسپارید او در فرهنگی رشد کرده که به او یاد دادهاند (مرد هیچوقت نباید گریه کند). بنابراین او یاد گرفته که احساساتش را برای خودش نگاه دارد، در حقیقت آن را در خود خفه کند.
آیا تاکنون احساس کردهاید که وقتی به شوهرتان میگویید که چقدر دوستش دارید او به اندازه کافی احساساتی نمیشود؟ اما به او بگویید «من تو را تحسین میکنم» ببینید که چه اتفاقی میافتد. اگر میخواهید او افکار و احساساتش را بیان کند، او را آزاد بگذارید، این کار را باید با پرکردن جام خالی وجود او با «تحسین شخصیت و کارهایش، آغاز کنید، زیرا جام وجود او باید ابتدا لبریز از احساس باشد تا قادر به انتقال احساس و افکارش شود و گرنه تا هنگامی که این نیاز روحیش برآورده نشده است، قادر نیست چیزی را به شما عرضه کند و هنگامی که جام وجودش لبریز شد، حدس بزنید که فوران احساساتش متوجه چه کسی خواهد شد؟ آری همان کسی که این جام را پر کرده است یعنی شما! باید به او احترام بگذارید. واژه احترام بنابر تعریف فرهنگ لغت، به معنای: «حفظ حرمت، تکریم شخصیت، ارج نهادن، ستایش و تمجید» است، نه تملق و چاپلوسی و تحقیر خود در برابر دیگری.
به عنوان یک زن، شما آرزو دارید که مورد عشق و علاقه همسرتان باشید، درست میگویم؟ اما، شوهر شما بهعنوانی یک مرد، آرزو دارد که شما وی را تحسین کنید. زیرا این نخستین نیاز اوست. زنان، نقاط قوتی دارند که این نقاط قوت آنها نسبت به مردان بیشتر است. یکی از این نقاط قوت، همان حس رأفت، مهربانی و بخشندگی است، اصولاً طبیعت زن طوری است که بخشنده است. البته بعضی از زنان از این موضوع ناراحت هستند زیرا فکر میکنند که این امر موجب سوء استفاده مردان میشود.
«محبت و احترام از مقوله نور و حرارت است و ابتدا کانون شروع آن را که یک قلب لطیف و پاک است روشن و گرم میکند و سپس پرتو آن بر وجـود دریافت کننده یعنی همـان کسـی که شما دوستش دارید میتابد. هیچکس برای چیزی که بهدست آورده است پاداشی دریافت نمیکند، بلکه، افتخار و پاداش نصیب کسانی میشود که کرداری بخشنده و ایثارگر دارند.»
شما دقیقاً همان شخصی هستید که شوهرتان نیاز دارد احساس کند در نظر شما، فردی باارزش و قابل احترام است و در قلب شما جایگاه ویژهای دارد. با شما ازدواج کرد زیرا فکر میکرد که شما مناسبترین فرد برای زندگی با او در این دنیا هستید. ممکن است در دنیا بهترین پاداشها را دریافت کرده باشد، ولی بیش از آن او به حمایت و تحسین شما نیاز دارد. یک مرد برای احساس یک زندگی ارزشمند، نیاز به تحسین دارد، و گرنه انگیزههای لازم برای تلاش و رشد خود را در صحنههای مختلف حیات اجتماعی خویش از دست میدهد.
در کنار هر مرد موفق و توانمندی یک زن شاداب و قوی قرار دارد که او را با تمام وجود دوست دارد و صادقانه او را تحسین مینماید.
با سلامی گرم خدمت همه دوستای خوبم که مرتب جویای احوال ما هستند
و اما آخرین اخبار :
دیروز یعنی 87/6/19 ساعت 12 ظهر سر کار بودم که متوجه شدم یه چیزی داره تو دلم تکون می خوره بالاخره بعد از 4 ماه و چند روز نی نی تکون خورد واقعا نمی تونم حالمو توصیف کنم یه حس عجیب و در عین حال لذت بخشی داشتم ... چشمام پر از اشک شده بود توی اتاق مون جلسه بود و نمی تونستم به باباش بگم دیدم نمی تونم خودمو نگه دارم روی کاغذ براش نوشتم (نی نی تکون خورد)گذاشتم رو میزش
عصر هم با هم رفتیم سونوگرافی خوشبختانه هم سالم بود و هم پسر باباش با آنچنان دقتی بچه رو توی صفحه سونوگرافی نگاه می کردچون هم من عاشق پسر بودم و هم شوهرم از صمیم قلب خوشحال شدیم و خدا رو شکر کردیم .البته دختر هم خیلی دوست داریم ولی دوست داشتیم بچه اولمون پسر باشه .به روناک smsدادم بهم زنگ زد داشت پشت تلفن خودشو می کشت اینقدر ذوق کرد که خدا می دونه از اونجایی که حال و طبعمون فرق داره کلی براش خوشحال شدم که مال روناک دختره آخه هم خودش هم علی عاشق دخترن
راستی واسش اسم هم انتخاب کردیم
سورنا: نامی است اصالتا فارسی نام سردار ایرانی در زمان اشکانیان
تاریخ زایمان هم 28 بهمن ماه اعلام شده
نوع عوامل موجود در زندگی یک زن نفش مهمی در بروز افسردگی ایفا می کند . عوامل خاصی مانند تولید مثل ، هورمون های ژنتیک و شخصیت ، عوامل بیولوژیکی و رنج هایی که زنان در زندگی خود متحمل می شوند قابل توجه اند . البته زنان بسیاری هستند که با این عوامل روبه رو شده اما هیچکدام از عوامل بیماری افسردگی در آنها مشاهده نمی شود
بررسی علت های افسردگی
عوامل متعددی چون ارث ، محیط ، شخصیت فرد و اجتماع در بروز افسردگی دخالت دارند .
الف )ارث
امکان بروز افسردگی در فردی که سابقه ابتلای به این بیماری را در خانواده خود داشته ، زیاد است ( به ویژه نوع دو قطبی )با توجه به اینکه افرادی که سابقه ژنتیکی ندارند نیز ممکن است به این بیماری دچار شوند .
ب )محیط
عوامل ایجاد کننده ی فشار روانی در زندگی همه ی ما وجود دارد که از جمله ی آنهامی توان به از دست دادن عضوی از خانواده و دارایی ، اشکال در برقرار کردن ارتباط با اطرافیان ، مشکلات مالی و تغییر چشمگیر در شیوه و سبک زندگی اشاره کرد که این هااز جمله عوامل مهم تلقی می شوند. به علاوه ، اعتیاد در3/1 مواردمنجر به بیماری افسردگی خواهد شد .
ج )عامل های روانی – اجتماعی
یک انسان منفی باف ، از اعتماد به نفس پائینی برخوردار است و نمی تواند وقایع زندگی خود را در دست بگیرد . دیدگاه و نگرش منفی سبب می شود که اثر عوامل استرس زا بیشتر شده و تندرستی فرد به خطر بیفتد . پژوهشگران معتقدند که منفی بافی در کودکی شکل گرفته و پرورش دختران به شیوه های سنتی سبب بروز این گونه تفکر و دیدگاه خواهد شد !