دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی
دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی

تسلط بر خود

- تسلط بر خویش از کجا آغاز می شود؟


تسلط بر خویش عبارت است از توانایی پیگیری همه جانبه مجموعهای از تصمیمها که با دقت سنجیده و آغاز شده باشند. کسانی که بتوانند براستی از عهده چنین کاری برآیند، افرادی استثنایی اند.
در وهله اول، افرادی یافت می شوند که حتی چشم انداز سخت ترین مجازاتها نیز بزحمت می تواند از بروز غرایز سرکش، و تمایلات تباه یا افراطی در آنها مانع شود. چنین افرادی نمی توانند در برابر گرایشهای اجتماع ستیزی خود واکنش نشان دهند (و بدون شک در فکر آنهم نیستند!)، . گرایش تاب ناپذیری هم در آنها وجود دارد که به کارهای خلاف قانون روی آورند، در حاشیه اجتماع زندگی کنند و پیوسته خود را در معرض مجازاتهای قانونی قرار دهند.
از سوی دیگر، عده زیادی هم هستند که تا اندازه ای، ولو اندک، شور وطن خواهی وعلاقه به اجتماع دارند و چندان می توانند بر خود لگام بزنند که از هرگونه مبارزه و برخورد با قانون و قواعد اجتماعی بپرهیزند.
دسته سوم، افرادی اند که عوامل ارزشمند و قابل تحسینی در رفتار آنها تاثیر می گذارد؛ مانند میل به رفتار غیرقابل سرزنش داشتن، ملاحظه دیگران را کردن و ابراز همدردی و همدلی با ایشان، مهربان بودن، درستکاری، حس اجتماعی، میل به انجام درست هر کار، احترام گذاردن به دیگران، بیم از مجازات الهی و مانند اینها.


تا اینجا که فقط سه دسته از نمونه ای بسیار وسیع را بررسی کردیم، می بینیم که وقتی نیک بر بد و سودآور بر زیانبار چیره می شود، هنوز نمی توان گفت که کنش سنجیده (آگاهی یا ضمیر هشیار روانی) بر کنش خودبخودی (ضمیر ناهشیار) غلبه کرده است. ظاهرا نقش نیروهای نیک و نیروهای تلقین ستیز محیط، علی الاصول مورد تردید است.
تسلط بر خویش، به معنای ناب آن، با ابتکار سنجیده درخویشتنداری و کف نفس آغاز می شود، وهیچ چیز دیگری جز تصمیم گیری مستقل خودتان در اینکار به شما کمک نمی کند. مثلا انسانی که وظایف اجباری روزمره ای را بر عهده دارد که بدون تحمل زیانهای فوری نمی تواند از زیر بار آنها شانه خالی کند، به طور ارادی وظیفه ای را بر خود تحمیل می کند. این وظیفه جزئی از برنامه ای به شمار می آید که خودش آن را پذیرفته و کنش آگاهانه تسلط بر خویش محسوب می شود.
این کتاب برای کسانی نوشته شده که می خواهند توانایی کنش مستقل را بیابند یا جنبه ای از منش خود را تغییر دهند، نقصی را برطرف کنند، از عادتی رهایی یابند، صفات و خصوصیات سودمندی کسب کنند والی آخر. برنامه ما از همین نتایج جزئی تشکیل می شود؛ در واقع نشان خواهیم داد که چگونه می توان کاملا بر خویش تسلط یافت.

2- هدف کلی
هر تلاشی که به منظور مهار خویشتن در جهت هدف خاصی انجام می گیرد، دو پیامد دارد. نخست اینکه از سرگیری کار را آسان می کند؛ ثانیا اراده سنجیده را تقویت و جوش و خروشهای غریزی (مجموع اعمال خودکار) را سست می کند، که یکی از آنها را نیروی راهنما و دیگری را نیروی انگیزش تلقی می کنیم.
فرض کنیم یک آدم خجالتی از پانزده روز پیش بر آن شده که در هنگام تنهایی مراقب افکار واعمال خود باشد و بکوشد برهرگونه محرک مخالف با قواعدی که می خواهد مراعات کند، غلبه یابد. این آدم کمرو با چیرگی بر برخی نمودهای کنش سنجیده و پیش بینی شده سرشت خویشتن، در واقع امکان چیرگی بر آن نمودهای سرشتی را در وجودش پرورش داده و تقویت می کند. به علاوه، می تواند بر تظاهرات حادتر نیز تسلط یابد. سرانجام، قوای ضمیر هشیار خود را بر ضمیر ناهشیار، و بخصوص بر هیجاناتش، مسلط کرده است. در این صورت، وقتی در آینده نشانه های حس کمرویی را در خود بیابد، دشوارتر سلطه آن را خواهد پذیرفت و آسانتر بر آن چیره خواهد شد و پس از کوتاه زمانی می تواند آن را کاملا از میان بردارد.
یکی دو نمونه دیگر:
فردی به علت فعالیتهای شدید و عنان گسیخته فکری دستخوش بیخوابی است، هرگاه می خواهد بخوابد خوابش نمی برد. البته، به کمک یک رژیم غذایی مناسب و جنبه های کلی بهداشتی می توان تا حدی این آشفتگی روانی را کاهش داد؛ ولی این اقدامات کافی نیست. چاره او این است که عادت کند همواره عنان فکر خود را در اختیار گیرد، یعنی در طول روز اندیشه اش را به مشغولیتهایی پیش بینی شده متوجه و روی برخی مباحث مورد نظر متمرکز کند، و سایر موضوعات را از دایره ذهن خود براند. به این ترتیب، او ضمیر ناهشیار خویش را سامان خواهد داد و شبها از طریق تجسم موضوعهای در خور و خوشایند، خواهد توانست به آسانی به خواب برود.
این اصل در مورد جمله آشفتگیهای خودبخودی بدن آدمی صدق می کند. مثلا، می توان با مهار کردن کلیه حرکات و اعمالی که خودبخود و غیرارادی انجام می دهیم، لگام حرکات تنفسی خود را در دست گیریم و به اختیار درآوریم. توفیق در انجام این امر، مستلزم تلاش روحی فوق العاده ای است و به تسلط روانی و درونی بر خویشتن می انجامد.
درون آدمی جایگاه گروهی از نیروهاست کهنقش آنها را می توان در یک کلمه جمعبندی کرد: «راهبردن یا حکمرانی». مجموعه این نیروها- که مهم نیست به آنها آگاهی روانی یا مجموعه حالات روانی برتر بگوییم- با فعالیت تقویت می شوند وبا سستی راه زوال می پیمایند. اگر فعلا نمی توانید جلوی فلان انگیزه خود را بگیرید یا بر فلان سستی خود غلبه کنید، دست کم این فرصت را از دست ندهید که در خارج از دایره هدفهایی که اصولا ذهنتان را به خود مشغول می کنند، از این قوای حاکم بهره گیرید. اگر برنامه وسیع و هماهنگی را بپذیرید و فقط دویا سه مورداصلاح در خود بوجود آورید، و بقیه را به حال خود واگذارید، می توانید در راه اختیار یافتن بر خویشتن سریعتر گام بردارید.

بنابراین ما حتی به افرادی با منش لرزان و ناپایدار حتما توصیه می کنیم که نه تنها از آغاز به تغییراتی خاص یا اصلاحاتی دقیق و بسیار قوی چشم بدوزند، بلکه به یک برنامه جامع تسلط بر خویشتن توجه کنند. به این منظور باید بکوشیم همزمان به اصلاح وتعدیل سنجیده مجموعه وظایف بدن بپردازیم، بتدریج وآهسته بر احساسات خود مهار بزنیم، در هنگام هیجان شدید آرامش وخونسردی خود را حفظ کنیم، با هوشیاری وروشن بینی بر احساسات خود چیره شویم، فعالیت خود را روشمند و اوقات فراغت خود را سودمند کنیم، در زندگی روزمره بیش از پیش درایت، تامل و تزلزل ناپذیری به خرج دهیم، و از طریق تمرینهای مداوم قوه تمییز و تحلیل، قوای روحی و فکری خویش را رام وانعطاف پذیر کنیم.

3- امکانات
هر کس در پیرامون خود موارد تغییری ارادی فردی را شاهد بوده است. افراد سست عنصری را دیده ایم که شهامت یافته اند، به آدمهای افراطگری برخورده ایم که عادات خود راترک کرده ونمونه اعتدال و میانه روی شده اند، اشخاص گریزان از فعالیتی که با پشتکار به کار پرداخته اند ومانند اینها. پس روشن است که می توان خود را تغییر داد.
همه جا در اطراف خود زنان ومردانی با تسلط کامل بر خویشتن را مشاهده می کنیم، ولی آنان همیشه در قبل چنین نبوده اند. پس تسلط بر خویش امری اکتسابی است.
اما، در اینجا شاید از خود بپرسید که آیا آنچه برای دیگران ممکن بوده، برای من نیز میسر است یا خیر. در واقع برخی اظهار نظرها در این حکم تردید ایجاد می کنند:
به نوشته دوپورتال: « اگر من هیچ ارادهای نداشتم چگونه می توانستم نخستین گامها را، ولو کوچک، برای تقویت آن در وجود خودم بردارم، واز کجا باید یاری می طلبیدم؟ با این فرض که از قبل همین مقدار اندک در وجود من بوده است، وآنچه را که فقدان اراده می نامند در واقع جزء بسیار اندکی از آن نباشد، با چه معجزه ای این مقدار اندک به بسیار تبدیل یافت؟... برای اینکه ببینم این نیروی خواستن در من کمی افزایش یافته است، باید کمی بیشتر از آن چیزی بخواهم که هم اکنون می خواهم؛ اما برای کمی بیشتر خواستنف باید کمی بیشتر اراده بخرج دهم: این کمی بیشتر را از کجا کسب کنم؟ از آنچه داشته ام؟ اما چه پدیده ای باعث خواهد شد که آنچه اکنون دارم افزایش یابد؟ و چگونه با اراده اندک می توانم به عملی بیشتر از آنچه اکنون انجام می دهم، دست بزنم؟ معلمان اخلاق ومنادیان تحرک و فعالیت همیشه گرفتار این دور باطل می شوند: برای آنکه اراده خود راتقویت کنیم، باید همان قدر اراده داشته باشیم که در آرزوی کسب آن هستیم.

تمام این استدلال ظریف بر مفهومی دو پهلو وایهام استوار است. مولف، هرگونه قوه، و بخصوص قوه اراده، را از زاویه یک روان شناسی منسوخ می نگرد. منظور واقعی از کلمه اراده، استعداد خواستن است، استعدادی که با تمرین تقویت می شود. وقتی می گوییم فردی کمابیش اراده دارد، منظورمان این است که استعداد خواستن قاطعانه در او وجود دارد، وبه بیان دقیقتر، خواستهای قاطع سنجیده ای دارد. به هر حال استعداد کنونی شما برای رفتار ارادی، حتی اگر بسیار نیرومند هم باشد، هرگه خود را به دست تنبلی مداوم بسپرید، تا حد سستی و وانهادگی نزول خواهد کرد. برعکس، هر چند هم که ضعیف باشد، از وقتی که به پرورش مداوم آن و به تمرینهای مرتب بپردازیم، این استعداد تقویت خواهد شد.
پرتحرک بودن یک چیز است؛ عمل کردن- یا دست کم میل به کنش- در وضعیتی خاص، چیز دیگری است. عملا کافی است که یک بار به طور جدی بخواهید مانند فرد متشخصی رفتار کنید، که اگر به جای او بودید این طور عمل می کردید، تا در این صورت خود را فردی قاطع حس کنید. عزم اولیه، حتی اگر به نتیجه ای نرسد، شخصیت فرد را تقویت می کند. این نخستین گام، راه را برای برداشتن گامهای بلندتر بعدی خواهد گشود. اگر می خواستیم به مباحث دقیقا علمی وارد شویم، می توانستیم با یاری گرفتن از علم روان شناسی کنونی به بحث درباره ماهیت اساسی فعالیت و آنچه که اراده می نامد، جایگاه آن در مغز و در ناحیه انگیزش و بازتاب حیاتی آن در این ناحیه، بر هر گونه عمل ارادی بپردازیم.
نظریه خاص دیگری که نوآموزان مطالعات مربوط به بازآموزی را سرگشته می کند، موید آن است که وقتی مبارزه ای میان تخییل و اراده در می گیرد، ناگزیر همیشه تخیل برنده می شود. این حکم به معنای آناست که امکان غلبه اندیشه سنجیده بر اندیشه خود اننگیخته را انکار کنیم. آیا کسی وجود ندارد که در زندگی خود دست کم یک بار هم که شده به کمک منطق و تصمیم قاطع خویش بر وحشت زاده از تخیلاتش تسلط نیافته باشد؟ آیا تاکنون پیش نیامده است که آدمی با شگفتی تمام بتواند به آسانی یک عمل، یک وظیفه یا یک تمرین را انجام دهد که قبلا آن را دشوار و خطرناک و احتمالا غیرممکن می پنداشته است؟

4- امتیازهای تلاش ورزیدن
تلاش سنجیده، بدون هیچ گونه تردیدی، به استحکام توان هدایت خواست و اراده می انجامد، و در تحلیل نهایی، یگانه وسیله تغییر خویشتن است که بسیاری از کارشناسان بهره گیری از آن را توصیه می کنند. حتی نویسنده ای که بیشتر از این از وی نام بردیم، و اراده را قدرت روحی می داند که ما جملگی به یک اندازه از آن بهره مندیم»، که به معنای پذیرش تغییر ناپذیری این قدرت است، با نتیجه گیریهای زیر بر دیدگاههای ما مهر تایید می گذارد:

به نوشته دوپورتال: شاید شما از روی تنبلی و بیکار و بی مصرف گذاشتن کمابیش پنهان نظام مغزی خود، فاسد شدن آن را میسر کرده اید و گذاشته اید به تحجر و خشکی دچار آید. برای خارج شدن از این وضع، فقط یک چاره دارید و آن این که به هر قیمتی شده به کاری مفید، هر کاری که باشد، بپردازید، به شرط اینکه خدمتی به کسی انجام دهد {...} هر کسی که در وجود خویش از اراده ناپلئون برخوردار است.
در واقع این بیکارگی (که باید از کمند آن رها شد) ناحیه محرکه فرد، و بنابراین قابلیت خواستن او را تضعیف کرده است. برای تقویت مجدد هر یک از آنها، پرورشی مداوم لازم است.
خودامیل کوئه که به برتری تخیل بر اراده باور داشت، مریدانش را از کمترین تلاش ممنوع کرده و به آنها توصیه می کرد که با تکرار خودبخودی یک فرمول کوتاه خود تلقینی یک فرمول کوتاه خود تلقینی به انتظار نتیجه بنشینند؛ اما آیا او به این فکر افتاده بود که انجام توصیه هایش عملا به معنای یک کنش ارادی است؟ مثلا، برای جایگزین کردن یک تصور روشن ذهنی از حالت احساس طبیعی به جای واکنشهای تخیلی درد- یعنی از بین بردن درد- یا حتی برای غلبه بر خشمی که به آدمی دست می دهد، و تحمیل یک فرمول به خویشتن، انجام یک تلاش جدی اجتناب ناپذیر است.

5- میل شدید
در مورد منبع زنده نگاهدارنده تلاش، نخستین محرکی که به منزله نیروی محرک نخستین تلاش کوچک به منظور تسهیل تلاشهای بعدی، و امکانپذیر کردن مهمترین تلاشهای بعدی است، باید گفت که این منبع علی الاصول یگانه و یکتا ولی تجلیاتش متعدد است. ما در یکی از آثار قبلی خود، از آن با اصطلاح «حرص» یاد کرده ایم.
این واژه معمولا در اذهان معنایی منفی و تحقیرآمیز دارد. می گویند فلانی حرص پول، حرص لذت بردن، حرص عظمت طلبی و ... دارد. اما معنای آن توصیفگر حالتی روانی است که فقط به اشخاص حریص و آزمندی که در پی گردآوری پول اند یا افراد عیاش یا متکبر و خودپرست اطلاق نمی شود، بلکه کسانی را که با شور و حرارت و پشتکار و سختکوشی به کاری می پردازند نیز دربر می گیرد. آن محققی که پانزده ساعت در روز روی کتابها، نقشه ها یا ابزار و تجهیزات آزمایشگاهی اش خم می شود و با آنها کار می کند، حرص علم، حرص کشف کردن و شناختن دارد. فلان آهنگساز و موسیقیدانی که در تنهایی الهام خویش پناه می جوید، متوجه گذشت زمان یا حرکات اطرافیان خود نیست، حرص آفرینش یک اثر هنری را دارد. مدیر فلان بنگاه بازرگانی مشهور که از مدتها پیش ثروت به او لبخند زده است- ولی پول از پایین مرتبه ترین زیر دستانش برایش کمتر اهمیت دارد- کار سخت و فرساینده خود را ادامه می دهد، چون حرص قدرت اقتصادی دارد.

هیچ کار مهمی بدون حرص خاص تحقق نمی پذیرد: حتی افراد اهل ایمانی که پیوسته در تاملات و مکاشفات معنوی خود پیرامون وحدتشان با خداوند غرقند، چنین حرصی دارند. نوع بشر اگر حرص بهتر زیستن نداشت، کماکان همان انسان غارنشین بود. آنجا که حرص نباشد، تنبلی و سستی فرمانرواست.
البته این میل شدید در نزد همه نه شدت یکسانی دارد نه هدف همسانی. همین فکر ساده تسلط بر خویش نیز، هم گواهی است بر میل شدید به بهبود وهم روشن سازی ذهن به حد کافی برای جهت دادن به نیروهای بالقوه خویشتن.

6- بررسی ویژه ما
این میل به بهبود اوضاع و احوال خویشتن را که هنوز کمابیش مبهم است، باید قبل از هر چیز با دقت تعریف کرد. آرزوهای عمیق شما کدامند؟ تسلط کامل بر خویشتن مسلما به گسترش امکانات شما منجر خواهد شد. شما می خواهید چگونه بهبودی در شخصیت و وضعیتتان بدهید؟ می خواهید به انجام چه کاری توانایی پیدا کنید؟ این دو پرسش را بررسی کنید و افکار خود را بنویسید.
در اطراف خود به کسانی که بر خویش مسلط اند بنگرید، و امتیازهایی را که از این راه می آورند ارزیابی کنید. آن گاه صادقانه ، با دقت و بدون ملاحظه به ارزیابی خود بپردازید از لحاظ فیزیولوژیکی، تا چه حد بر غرایز خود مسلط هستید؟ آیا اجازه می دهید انگیزه ها، غرایز، زیاده رویها، هوسها، تنبلی و سستی بر شما غلبه کنند؟ از زاویه حیات روانی نیمه هشیار، تا چه حد بر احساسات، عواطف، و به طور کلی حساسیت خود تسلط دارید؟
آیا از نظر حیات روانی برتر، فعالیتتان ارضا کننده است؟ تا چه حد احساس می کنید می توانید به فعالیت فکری، مشاهدات دقیق، تعبیرات کاملا سنجیده، مشاهدات و تصمیمهای روشن بینانه خود توجهی ارادی مبذول دارید؟ ...

7- نخستین گام
همین ایده آشنایی با مطالب این کتاب، برای شما نخستین گام برای اقدام کردن به شمار می آید. این نخستین گام در راه تبدیل و دگرگونی فردیت شماست. خود را به مشخص و متمایزترین وضع ممکن، آن طور که می خواهید باشید و بشوید، مجسم کنید. شاید این آینده آرمانی در وضع واقعی کنونی به نظرتان خیلی دور بیاید، اما با الهام از آنچه خواهید آموخت، دور نیست ان روزی که نقائصتان چندان کم شوند که در شرف از بین رفتن قرار گیرند و صفات نیکویی در شما تقویت گردند. می توانید هر نقصی را که از آن نفرت دارید، از خود برانید؛ هر صفتی که نسبت به برخورداری از آن حریصید، به صورت نطفه در وجود شما یافت می شود.

معماری متفاوت مغز زنان و مردان

محققان دانشگاه کالیفرنیا، مدرسه پزشکی هاروارد و دانشگاه مک گیل در مونترال در تازه ترین تحقیقاتی که در خصوص تفاوتهای میان مغز زنان و مردان انجام داده اند کشف کردند که مغز زنان از نظر معماری و شکل با مغز مردان متفاوت است.

نتایج این تحقیقات نشان می دهد که "معماری نقاط متقاطر" و "طول موجهای متفاوت" در مغز این دو جنس وجود دارد.

مردان و زنان در مجموع به روشی متفاوت عمل می کنند و هر یک ساختمان مغزی مخصوص به خود دارند به طوری که زنان دارای یک سازمان مغزی هستند که آنها را برای اتخاذ تصمیمات درست و بیشترین تمرکز روی احساسات متخصص می کند در حالی که معماری مغز مردان بیشتر به سوی کار تمایل دارد.

این تحقیقات نظریه های مربوط به تفاوتهای سطح آموزش، ذهنیت و هورمونهای زنان و مردان را مورد بررسی قرار نداده و تنها به بررسی معماری و شکل ساختاری مغز پرداخته است.

تفاوت های زن و مرد

وقتی این مطلب رو خوندم کلی خندیدم گذاشتم شاید شماهم بخندید:

آینده:
یـک زن تــا زمانیکه ازدواج نکرده نگران آینده است
یک مرد تا زمانیـکـه ازدواج نـــکرده هــــرگز نگران آینده نخواهد بود
موفقیت:
یــک مرد موفق کسی است که بیشتر از آنچه هـمــسرش خرج میکند درآمد داشته باشد
یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند!
ازدواج:
یک زن به امید اینکه شوهرش تغییر کند با او ازدواج میکند، ولی تغییر نمیکند
یک مــرد به این امید با همسرش ازدواج میکند که تغییر نکند، ولی تغییر میکند
روابط:
اول از همه، یک مرد یک رابطه را یک رابطه بحساب نمی آورد. وقتی رابطه ای تمام میشود، زن شروع به گریه نموده و سفره دلش را برای دوستان دخترش میگشاید و نیز شعری با عنوان "همه مردها نادانند" می سراید. سپس به ادامه زندگیش میپردازد
مرد هنگام جدایی اندکی مشکلاتش بیشتر است. 6 ماه پس از جدایی ساعت 3 نیمه شب یک پنجشنبه، تلفن میزند و میگوید:"فقط میخواستم بدونی که زندگیمو از بین بردی، هیچوقت نمی بخشمت، ازت متنفرم، تو یه دیوانه ای، ولی میخوام بدونی باز هم یه فرصتی برامون باقی مونده." نام این کار تماس تلفنی "ازت متنفرم/عاشقتم" است که 99 درصد مردان حداقل یک بار آنرا انجام میدهند. برخی کلاسهای مشاوره ای مخصوص مردان برای رها شدن از این نیاز تشکیل میشود که معمولا تاثیری در بر ندارند
بلوغ:
زنان بسیار سریعتر از مردان بالغ میشوند. اغلب دختران 17 ساله میتوانند مانند یک انسان بالغ رفتار کنند
اغلب پسران 17 ساله هنوز در عالم کودکانه بسر برده و رفتارهای ناپخته دارند. به همین دلیل است که اکثر دوستی های دوران دبیرستان به ندرت سرانجام پیدا میکنند
فیلم کمدی:
فرض کنید چند زن و مرد در اتاقی نشسته اند و ناگهان سریال نقطه چین شروع می شود. مردها فورا هیجان زده شده و شروع به خنده و همهمه میکنند، و حتی ممکن است ادای بامشاد را نیز درآورند
زنان چشمانشان را برگردانده و با گله و شکایت منتظر تمام شدنش میشوند
دست خط:
مردها زیاد به دکوراسیون دست خطشان اهمیت نمیدهند. آنها از روش "خرچنگ غورباقه" استفاده میکنند
زنان از قلم های خوشبو و رنگارنگ استفاده کرده و به "ی" ها و "ن" ها قوس زیبایی میدهند. خواندن متنی که توسط یک زن نوشته شده، رنجی شاهانه است.حتی وقتی می خواهد ترکتان کند، در انتهای یادداشت یک شکلک در انتها آن میکشد!
حمام:
یک مرد حداکثر 6 قلم جنس در حمام خود دارد - مسواک، خمیر دندان، خمیر اصلاح، خود تراش، یک قالب صابون و یک حوله
در حمام متعلق به یک زن معمولی بطور متوسط 437 قلم جنس وجود دارد. یک مرد قادر نخواهد بود اغلب این اقلام را شناسایی کند!
خواروبار:
یک زن لیستی از جنسهای مورد نیازش را تهیه نموده و برای خریدن آنها به فروشگاه میرود
یک مرد آنقدر صبر میکند تا محتویات یخچال ته بکشد و سیب زمینی ها جوانه بزنند! آنگاه بسراغ خرید میرود. او هر چیزی را که خوب بنظر برسد می خرد
بیرون رفتن:
وقتی مردی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی برای بیرون رفتن حاضر است
وقتی زنی میگوید که برای بیرون رفتن حاضر است، یعنی 4 ساعت بعد وقتی آرایشش تمام شد، آماده خواهد بود
گربه:
زنان عاشق گربه هستند
مردان میگویند گربه ها را دوست دارند، اما در نبود زنان با لگد آنها را به بیرون پرتاب میکنند!
آینه:
مردها خودبین و مغرور هستند، آنها خودشان را در آینه چک میکنند
زنان بامزه اند، آنها تصویر خود را در هر سطح صیقلی بازدید میکنند !! آینه، قاشق، پنجره های فروشگاه، برشته کننده ها، سر طاس آقای زلفیان... !
تلفن:
مردان تلفن را به عنوان یک وسیله ارتباطی برای ارسال پیامهای کوتاه و ضروری به دیگران در نظر میگیرند
یک زن و دوستش می توانند به مدت دو هفته با هم باشند و بعد از جدا شدن و رسیدن به خانه، تلفن را برداشته و به مدت سه ساعت دیگر با هم شروع به صحبت کنند
آدرس یابی:
وقتی یک زن در حال رانندگی احساس میکند که راه را گم کرده، کنار یک فروشگاه توقف کرده و از کسی که وارد است آدرس صحیح را میپرسد.
مردان این را به نشانه ضعف میدانند. آنها هرگز برای پرسیدن آدرس نمی ایستند و به مدت دو ساعت به دور خودشان میچرخند و چیزهایی شبیه این میگویند: "فکر کنم یه راه بهتر پیدا کردم،" و "میدونم که باید همین نزدیکی باشه، اون مغازه طلا فروشی رو میشناسم"
پذیرش اشتباه:
زنان بعضی اوقات قبول میکنند که اشتباه کردند
آخرین مردی که اشتباهش را پذیرفته 25 قرن پیش از دنیا رفته است!
فرزند:
یک زن همه چیز را در مورد فرزندش می داند: قرارهای دکتر، مسابقات فوتبال، دوستان نزدیک و صمیمی، قرارهای رمانتیک، غذاهای مورد علاقه، اسرار، آرزوها و رویاها
یک مرد بطور سربسته و مبهم فقط میداند برخی افراد کم سن و سال هم در خانه زندگی میکنند
لباس شیک پوشیدن:
یک زن برای رفتن به خرید، آب دادن به گلهای باغچه، بیرون گذاشتن سطل زباله و گرفتن بسته پستی لباس شیک می پوشد
یک مرد فقط هنگام رفتن به عروسی و یا مراسم ترحیم لباس رسمی برتن میکند
شستن لباسها:
زنان هر چند روز یک بار لباسهایشان را میشویند.
مردها تک تک لباس های موجود در کمد، حتی روپوش و اونیفرم جراحی هشت سال پیش خود را می پوشند و هنگامیکه لباس تمیزی باقی نماند، یک لباس کثیف بر تن نموده و کوه ایجاد شده از لباسهای چرک خود را با آژانس به خشک شویی منتقل میکنند
عروسی:
هنگام یاد کردن از عروسی ها، زنان در مورد "مراسم جشن" صحبت میکنند،
مردان درباره "میهمانی های دوران مجردی"
اسباب بازی:
دختران کوچک عاشق عروسک بازی هستند و وقتی به سن 11 یا 12 سالگی میرسند علاقه شان را از دست میدهند
مردان هیچگاه از فکر اسباب بازی رها نمیشوند. با بالا رفتن سن آنها اسباب بازی هایشان نیز گران قیمت تر و پیچیده تر میشوند. نمونه های از اسباب بازیهای مردان: تلویزیون های مینیاتوری و کوچک، تلفنهای اتومبیل،اکولایزرهای گرافیکی، آدم آهنی های کنترلی، گیمهای ویدئویی، هر چیزی که روشن و خاموش شده، سر و صدا کند و حداقل برای کار کردن به شش باتری نیاز داشته باشد
گل و گیاه:
یک زن از شوهرش میخواهد وقتی مسافرت است به گل ها آب دهد. مرد به گلها آب میدهد
زن پنج روز بعد به خانه ای پر از گلها و گیاهان پژمرده برمیگردد. کسی نمیداند چرا این اتفاق افتاده است
سبیل:
بعضی از مردان مانند هرکول پوآرو با سیبیل خوش تیپ میشوند
هیچ زنی وجود ندارد که با سبیل زیبا بنظر برسد
اسامی مستعار:
اگر سارا، نازنین، عسل و رویا با هم بیرون بروند، همدیگر را سارا، نازنین، عسل و رویا صدا خواهند زند
اگر بابک، سامان، آرش و مهرداد با هم بیرون بروند، همدیگر را گودزیلا، بادام زمینی، تانکر و لاک پشت صدا خواهند زد
پرداخت صورتحساب میز:
وقتی صورتحساب را می آورند، با اینکه کلا 15هزار تومان شده، بابک، سامان، آرش و مهرداد هر کدام 10 هزار تومان روی میز میگذارند
وقتی دختران صورتحساب را دریافت میکنند، ماشین حسابهای جیبی خود را بیرون می آورند
پول:
یک مرد 1000 تومان برای یک جنس 2000 تومانی مورد نیازش می پردازد
یک زن 2000 تومان برای یک جنس 1000 تومانی که نیازی به آن ندارد می پردازد
بگو مگوها:
حرف آخر را در جر و بحث ها زنان میزنند. هر چیزی که یک مرد بعد از آن بگوید، شروع یک بگو مگوی دیگر خواهد بود

زنان شاغل جزو کمترین قشر آسیب پذیر اجتماع می باشند

۵۰ درصد جمعیت ایرانی را زنان تشکیل می‌دهند و درصدی از آنها علاوه بر ایفای نقش مادری در سایر عرصه‌های سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و بهداشتی حضور فعال دارند. پس ضرورت دارد که بدانیم ما در این زمینه در بین کشورهای دیگر در چه جایگاهی قرار داریم و برای افزایش سطح سلامت زنان به عنوان یکی از محورهای سلامت و اساس و پایه سلامت خانواده و جامعه چه اقداماتی انجام داده‌ایم؟

 آیا توانسته‌ایم از آمار مرگ و میر آنان هنگام زایمان و پس از زایمان بکاهیم؟ آیا توانسته‌ایم برنامه‌های آموزش مهارت‌های زندگی را بخوبی اجرا کنیم ؟‌ و بسیاری سوالات دیگر یا این که هنوز در ابتدای راه هستیم و باید برای سلامت آنان تلاش کنیم.

دکتر منیره رنجبر نوازی مشاور وزیر بهداشت در امور زنان گفت: نتایج تحقیقات حاکی از آن است که طول عمر زنان نسبت به مردان بیشتر است، اظهار ولیکن کیفیت زندگی زنان به گونه‌ای جدی دچار مشکل است و زنان بیشتر از مردان دچار عوارض حاد در شرایط مزمن و معلولیت‌های طولانی و کوتاه‌مدت می‌شوند. به عقیده وی ‌ چنانچه این مشکلات و مشکلاتی اعم از سوء تغذیه، کار طاقت‌فرسا، زایمان‌های مکرر و دیگر مسائل فرهنگی - اجتماعی موثر در سلامت آنان نادیده گرفته شود سلامتی خانواده آنها در کنار سلامتی خودشان دچار آسیب خواهد شد.

 
وی یادآور شد: طرح بررسی مشکلات روانی و آموزش مهارت‌های زندگی به زنان قربانی خشونت‌های خانگی و‌ تهیه مدل آموزشی در حال اجراست. یکی از مشکلات اساسی زنان همسردار برخورد فیزیکی همسران با آنها است که در بسیاری موارد زنان کتک خورده در اثبات حقانیت خود دچار مشکل می‏شوند .
یکی از مراجعی که باید مورد ضرب و شتم قرار گرفتن زنان کتک‌خورده را بررسی کند و درباره‌ آن نظر دهد، پزشکی قانونی کشور است، خبرنگار ایسنا با یکی از کارشناسان پزشکی قانونی کشور و دادگستری درباره‌ پدیده‌ تاسف‌برانگیز همسرآزاری به گفت‌وگو پرداخته ا ست که وی با بیان این که «بیشتر خشونت‌های ثبت‌شده، از نظر فیزیکی است

 و در سنین 20 الی 32 سال یعنی در سالهای اول زندگی اتفاق می‌افتد»، یادآور می‌شود: «کسانی‌که در ارتباط با ضرب و جرح شکایت می‌کنند ، می‌خواهند همسر خود را متنبه کنند یا برای به دست آوردن مدرک به پزشکی قانونی مراجعه می‌کنند و تعداد بسیاری کمی نیز تقاضای طلاق دارند.»
دکتر عمویی گفت: «همسرآزاری پدیده‌ای جهان‌شمول است و مسئولان هر مملکتی باید به فکر پیشگیری از وقوع آن باشند. در زمینه‌ پیشگیری باید از طریق ارگان‌های دولتی، سازمان‌های ملی و مدیران مملکت آموزش‌های لازم صورت بگیرد.»

 
وی درباره‌ عوامل ایجاد همسرآزاری، گفت: «شناسایی هرکدام از این عوامل و تاثیر هرکدام از اینها در جهت پیشگیری، ضروری است. این عوامل فقر اقتصادی، فقر فرهنگی، اعتیاد، مهاجرت، ترس، گذشته افراد و چگونگی پرورش، بیسوادی یا کم‌سوادی را شامل می‌شود.»


عمویی، در توضیح عوامل فقر اقتصادی، اظهار داشت: «مضایق مالی و تنگناهای اقتصادی علت مهم همسرآزاری است. در کشور ما برآوردن نیازهای یک خانواده 4 نفره به چیزی حدود 500 هزار تومان نیاز دارد. در حالی‌که مردی که در یک شیفت کار می‌کند با تحصیلات متوسط حدود دیپلم حقوقی در حدود 200 هزار تومان دارد. در نتیجه به مرد برای برآوردن مخارج زندگی فشار بسیاری وارد می‌آید، مثل انجام 2 شیف کاری یا فعالیت‌های جنبی. مرد این فشارها را با خود به منزل می‌آورد و در نهایت ممکن است موجب درگیری شود.»
این کارشناس پزشکی قانونی و دادگستری، ‌بیسوادی یا کم‌سوادی را عامل دیگر همسرآزاری خواند و گفت: «کسانی‌که اطلاعات کافی داشته و از فرهنگ خوبی برخوردارند معمولا در هنگام گرفتاری راه اصولی را برای حل مشکلات خود پیدا می‌کنند، اما در افراد با سطح اطلاعات کم، معمولا ممکن است با ایجاد یک مشکل کوچک همسرآزاری صورت گیرد.»

 
«در تحقیقی که بین 100 نفر از زنان آسیب‌دیده انجام شد، 19 درصد زنان شاغل، 22 درصد بیسواد، 35 درصد دارای تحصیلات پایان دبیرستان و بقیه دارای تحصیلات دانشگاهی بودند. همچنین 56 درصد شغل همسران آنها آزاد، 5/11 درصد بیکار، 19 درصد کارمند و بقیه در مشاغل خدماتی بوده است.»


بدین ترتیب زنان شاغل با 19درصد کمترین میزان زنان آسیب دیده را تشکیل می‏دهند.