دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی
دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی

محمد حسین کبادی شناگر بزرگ ایرانی


image001.jpg
به افتخار این پهلوان ایرانی
همه به اشتراک بگذارید...

پهلوانی که نامش کمتر شنیده شد...
پهلوانی که
برای پاسداری از نام پاک خلیج پارس
از
دو میلیارد تومان گذشت...
محمد حسین کبادی شناگر بزرگ ایرانی
که تاکنون بیش از ۸۰۰ کیلومتر از طول خلیج پارس را شنا کرده
پیشنهاد دو میلیارد تومانی اماراتی
ها را رد کرد...

محمد حسین کبادی ادامه داده که
اماراتی
ها برای اینکه من این پروژه را در مرز آنها
و به نام جعلی خلیج ع..ر..ب..ی..
انجام دهم دو میلیارد تومان وجه نقد بورسه
تحصیلی تا مقطع دکترا در بهترین دانشگاه
های دنیا
و اقامت آمریکا پیشنهاد دادند
اما بنده قبول نکردم
 
(((درود به شرفت)))
این پروژه با نام پروژه ملی شنای طول خلیج پارس
به طول یکهزار و ۲۸۰ کیلومتر از ۲۸ آذرماه امسال از جزیره هرمز
آغاز شده و مقصد نهایی نیز اروندکنار در استان خوزستان است

شناگر طول خلیج فارس خاطر نشان کرد
این پروژه را با شعار خلیج تا ابد فارس و پیام صلح
و انسان دوستی مردم ایران انجام می
دهیم.

کبادی با بیان اینکه با طی مسیر ۸۰۰ کیلومتری
رکورد جهانی این رشته را جا به جا کرده
گفت:
هر چند رکورد قبلی مربوط به یک تیم ۵ نفره بوده که ۶۸۰ کیلومتر را طی کرده بودند اما من انفرادی تاکنون ۸۰۰ کیلومتر از خلیج فارس را طی کردم

کبادی با اشاره به تیم ۲۵ نفره این پروژه گفت
در تیم اجرایی روی آب هشت نفر هستیم و هنگام شنا نیز درون محفظه هستم ضمن اینکه روزی ۵ تا ۲۰ کیلومتر نیز شنا می
کنم...

وی اظهار داشت: تا پایان پروژه ۴۰۰ کیلومتر فاصله داریم
و در صورت انتخاب مسیر بهتر، این فاصله کمتر می
شود و امیدوارم تا پایان سال به مقصد نهایی که اروندکنار استان خوزستان است برسیم

کبادی ادامه داد: دید ما به این پروژه علمی بوده و شرکت
های مختلفی نیز برای اسپانسری پروژه ملی خلیج پارس پیشنهاد داده بودند

شناگر طول خلیج فارس با قدردانی از مهمان نوازی مردم
و مسئولان استان بوشهر گفت
در بدو ورود به بوشهر مهمان نوازی بوشهری
ها ما را غافلگیر کرد و مدیران ورزشی استان بوشهر استقبال خوبی از ما داشتند...
باز هم خواهشمندم
به افتخار این پهلوان ایرانی
همه این را به اشتراک بگذارید...

کی اشکاتو پاک میکنه

این ترانه همیشه منو داغون میکنه عاشقشم


کی اشکات و پاک میکنه شبا که غصه داری


دست رو موهات کی میکشه وقتی منو نداری

شونه ی کی مرحم هق هقت میشه دوباره

از کی بهونه میگیری شبای بی ستاره




برگ ریزونای پائیز کی چشم به رات نشسته

از جلو پات جمع میکنه برگهای زرد و خسته

کی منتظر میمونه حتی شبای یلدا

تا خنده رو لبات بیاد شب برسه به فردا



کی ازسرود بارون قصه برات میسازه

از عاشقی میخونه وقتی که راه درازه

کی از ستاره بارون چشماشو هم میزاره

نکنه ستاره ای بیاد و یاد تو رو نیاره

نکنه ستاره ای بیاد و یاد تو رو نیاره






کی ازسرود بارون قصه برات میسازه

از عاشقی میخونه وقتی که راه درازه

کی از ستاره بارون چشماشو هم میزاره

نکنه ستاره ای بیاد و یاد تو رو نیاره

نکنه ستاره ای بیاد و یاد تو رو نیاره

 

مجسمه بابک خرمدین در باکو ساخته شد

مجسمه بابک خرمدین در باکو ساخته شد


حتما درباره ی بابک خرمدین تا کنون شنیده اید!
سردار بزرگ ایرانی که از آذربایجان کنونی بر علیه حکومت اعراب که پس از حمله شان به ایران به پاکرده بودن به پا خاست...
ولی ماجرا به همینجا ختم نمی شود!
بابک خرمدین نماد وفاداری به ایران است!
او به همراه مازیار بر علیه حکومت اعراب قیام کرد و سر انجام به دست ناپاک ترین و دجال ترین حاکم بنی عباس پس از تحمل زجر بسیار کشته شد.
کشته شدن بابک همواره یکی از رویداد هاییست که در آن اوج وفاداری و پایبندی به میهن پاکمان ایران دیده می شود.
بابک بدون شک یکی از اسطوره های تاریخ ایران زمین است.
و اعدامش بدون شک یکی از تلخ ترین رویدادهاست
روز قبل از اعدام،خلیفه با بزرگان دربارش مشورت کرد که چگونه بابک را درشهر بگرداند و به مردم نشان بدهد تا همه بتوانند وی را ببینند.
بنا بر نظر یکی از درباریان قرار برآن شد که وی را سوار بر پیلی کرده در شهر بگردانند.
پیل را با حنا رنگ کردند و نقش و نگار بر آن زدند؛ و بابک را در رختی زنانه و بسیارزننده و تحقیرکننده برآن نشاندند و درشهر به گردش درآوردند.
پس ازآن مراسم اعدام بابک با سروصدای بسیار زیاد با حضور شخص خلیفه برفراز سکوی مخصوصی که برای این کار دربیرون شهر تهیه شده بود، برگزار شد.
برای آنکه همه‌ی مردم بشنوند ....
که اکنون دژخیم به بابک نزدیک میشود و دقایقی دیگر بابک اعدام خواهد شد، چندین جارچی در اطراف و اکناف با صدای بلند بانگ میزدند نَوَد نَوَد این اسمِ دژخیم بود و همه او را میشناختند.
ابن الجوزی می نویسد که وقتی بابک را برای اعدام بردند خلیفه درکنارش نشست و به او گفت: تو که این همه استواری نشان میدادی اکنون خواهیم دید که طاقتت دربرابر مرگ چند است.
بابک گفت: خواهید دید.
چون یک دست بابک را به شمشیر زدند، بابک با خونی که از بازویش فوران میکرد صورتش را رنگین کرد. خلیفه از او پرسید: چرا چنین کردی؟ بابک گفت: وقتی دست هایم را قطع کنند خون های بدنم خارج می شود و چهره‌ام زرد می شود، و تو خواهی پنداشت که رنگ رویم از ترسِ مرگ زرد شده است
چهره‌ام را خونین کردم تا زردیش دیده نشود.
به این ترتیب دستها و پاهای بابک را بریدند . چون بابک بر زمین درغلتید، خلیفه دستور داد شکمش را پاره کنند.
پس از ساعاتی که این حالت بربابک گذشت، دستور داد سرش را از تن جدا کند.
پس از آن چوبه‌ی داری در میدان شهر سامرا افراشتند و جسد بابک را بردار زدند، و سرش را خلیفه به خراسان فرستاد.آخرین گفتار بابک چنین بوده است:
تو ای معتصم خیال مکن که با کشتن من فریاد استقلال طلبی ایرانیان را خاموش خواهی کرد من لرزه ای بر ارکان حکومت عرب انداخته ام که دیر یا زود آن را سرنگون خواهد نمود.
تو اکنون که مرا تکه تکه می کنی هزاران بابک در شمال و شرق و غرب ایران ظهور خواهد کرد و قدرت پوشالی شما پاسداران جهل و ستم را از میان بر خواهد داشت.
این را بدان که ایرانی هرگز زیر بار زور و ستم نخواهد رفت و سلطه بیگانگان را تحمل نخواهد کرد من درسی به جوانان ایران داده ام که هرگز آنرا فراموش نخواهند کرد.
من مردانگی و درس مبارزه را به جوانان ایران آموختم و هم اکنون که جلاد تو شمشیرش را برای بریدن دست و پاهای من تیز میکند صدها ایرانی با خون بجوش آمده آماده طغیان هستند.
مازیار هنوز مبارزه میکند و صدها بابک و مازیار دیگر آماده اند تا مردانه برخیزند و میهن خویش را از دست متجاوزان و یوغ اعراب بدوی و مردم فریب برهانند.
بدین سان نخست دست چپ بابک بریده شد و سپس دست راست او و بعد پاهایش و در نهایت دو خنجر در میان دنده هایش فرو رفت و آخرین سخنی که بابک با فریادی بلند بر زبان آورد این بود:
پاینده ایران...
روز اعدام بابک خرمدین و تکه تکه کردن بدنش در تاریخ 2 صفر سال 223 هجری قمری انجام گرفت که مسعودی در کتاب مشهور مروج الذهب این تاریخ را برای ایرانیان بسیار مهم دانسته است اعدام بابک چنان واقعه‌ی مهمی تلقی شد که محل اعدامش تا چند قرن دیگر بنام خشبه‌ی بابک یعنی چوبه‌ی دار بابک در شهرِ سامرا که در زمان اعدام بابک پایتخت دولت عباسی بود شهرت همگانی داشت و یکی از نقاط مهم و دیدنی شهر تلقی می شد.
برادر بابک یعنی آذین را نیز خلیفه به بغداد فرستاد و به نایبش در بغداد دستور نوشت که اورا مثل بابک اعدام کند.
طبری می نویسد که وقتی دژخیم دستها و پاهای برادر بابک را می‌بُرید، او نه واکنشی از خودش بروز میداد و نه فریادی برمی‌آورد. جسد این مرد را نیز در بغداد بردار کردند.
معتصم خلیفه عباسی، چنانکه نظام الملک در سیاست نامه خود می نویسد به شکرانه آنکه سه سردار مبارز ایرانی، بابک ، مازیار و افشین که هر سه آنها به حیله اسیر شده بودند به دار آویخته بود،مجلس ضیافتی ترتیب داده بود که در طول آن 3 بار پیاپی مجلس را ترک گفت و هربار ساعتی بعد برمی گشت.
در بار سوم در پاسخ حاضران که جویای علت این غیبت ها شده بودند فاش کرد که در هر بار به یکی از دختران این سه سردار تجاوز کرده است و بکارت آنها را پاره کرده است و حاضران با او از این بابت به نماز ایستادند و خداوند را شکر گفتند.
(تولدی دیگر-شجاع الدین شفا)

باز هم خواهشمندم برای آگاه شدن پارسیان از سرگذشت این سردار راستین ایران هم اکنون این را به اشتراک بگذارید.