دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی
دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی

دوست داری با کلاس بشی؟

دوست داری با کلاس بشی؟
 
اگر شما ذاتا'' انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت باید از هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید باورتان نشود ولی شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست جواب های زیر را با اندکی قیافه موجه بیان کنید:

اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما ان را باند پیچی کرده اید هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید : ''موقع تکان دادن پیانوی بابام پام مونده زیرش''

اگر صورت شما بر اثر جوشکاری زیر آفتاب سوخته باید بگویید : ''از اسکی آخر هفته نمی توانم بگذرم''

اگر به خاطر تک چرخ زدن با موتور براوو جلوی مدرسه دخترانه به زمین خورده اید در جواب باید بگویید : ''با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس تصادف کردیم'

اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیاز داغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید : ''دیشب با قهوه جوش اینجوری شد''

اگر بر اثر ضربه ی چکش ناخن شما شکسته باید بگویید : ''به سیم گیتارم گیر گیر کرده''

اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد : ''چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد''

اگر صورت شما بر اثر خوردن خرمای خیرات و چای و شیرینی مملو از جوش شده علتش را چنین وانمود کنید: ''که خواهرتان از هلند شکلات زیادی اورده است''

اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید بسیار عصبانی بگویید : ''الکی می گویند زانتیا ایربگ داره ''

اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید:''حواسم نبود میله ی شومینه زیادی داغ شد''

اگر موها و ابروهای شما در چهار شنبه سوری سوخت جواب دهید:''بچه همسایه را از میان شعله های آتش بیرون کشیدم!


ببینم شما اینقدر بیکلاس بودی که همه اینو خوندی ؟

چگونه ازدواج کنیم(طنز)

چگونه ازدواج کنیم(طنز)
 

در راستای اینکه ازدواج یکی از مواردی است که امروزه خواب و خیال جوانان پاک و متین شده است، موارد زیر جهت اولین گام برای ازدواج توصیه می شود

خواستگاری و روشهای آن

1- مثل زمان ناصر الدین شاه ننه جون و بی‌بی صغرای معروف و آبجی‌جون و خاله اقدس و عمه کلثوم رو مثل گروه بازرسین سازمان ملل راهی خونه‌های مردم کنیم تا دختر بیچاره اونارو با ذره بین کنکاش کنن و هزار و یک عیب روش بذارن و چای و میوه‌ای خورده عزم را برای یافتن دختر شاه پریان جزم نمایند. و همینطور هی برن و هی بیان تا یکی رو اونا بپسندن و شما رو ببرن ببینیدش و تموم.



2- مثل زمان محمدرضاشاه خودتون راه بیفتین توی خیابونای خلوت و تا از یکی خوشتون اومد بریدجلو و خیلی مودبانه باهش آشنا بشید و بعد دستش رو بگیرید ببرید توی یک کاباره و بعد از شنیدن ترانه‌ای از مرضیه ازش درخواست ازدواج کنید و اونم یه لبخند شرم گینانه بزنه و بله رو بگه و بعدااگه دلتون خواست به ماما و پاپا بگین.



3- مثل همین زمان رفتار کنین و برین دانشجو بشین و توی دانشگاه با یکی سر حرف رو باز کنید و بعد کم‌کم ازش خوشتون بیاد و بعد براش نامه بنویسید و یواشکی بهش بدید و دلتون تاپ تاپ کنه و بعد هم بی‌سروصدا عقد بشین و سر کلاس همش به هم نگاه کنید.



4- مثل زمان آینده رفتار کنید و به دوست دخترتون بگین یک نفر براتون پیدا کنه و بعد همراه همون دوست دخترتون یه شاخه گل بخرید و برید خونه طرف و اگه ازش خوشتون اومد چه بهتر و گرنه واسه اینکه دلش نشکنه حداقل باهاش دوست بشید.



5- روش خشن‌تری هم هست که باید یک شیشه اسید بخرید و برید سر راه طرف و تهدیدش کنید که یا زنتون بشه یا شیشه اسیدو روی خودتون می‌ریزید. ویا اصلا میشه هیچکدوم ازین دردسرا رو متحمل نشد و مثل آدم، مسیر عادی زندگی رو طی کرد.

راز خلقت زن

مرد: خداوندا، چرا چشمهای زن را اینقدر زیبا آفریدی؟!
خدا: برای اینکه با این چشمان زیبا تو را ببینید و تو را مست سازد.

مرد: خداوندا، چرا لبهای زن را اینقدر زیبا آفریدی!؟
خدا: برای اینکه ترا ببوسد.

مرد: خداوندا، چرا پوست زن را اینقدر لطیف آفریدی!؟
خدا: برای اینکه تو آن را لمس کنی و لذت ببری.

مرد: خداوندا، چرا زنها را اینقدر احمق آفریدی!؟
خدا: برای اینکه بتواند عاشق موجود بی‌خاصیتی مثل تو بشود و از تو نگهداری کند!!