| |
اگر شما ذاتا'' انسان با کلاسی هستید که هیچ !!! در غیر این صورت باید از
هر فرصتی برای نشان دادن این موضوع استفاده کنید . شاید باورتان نشود ولی
شما می توانید از جراحت خود نیز برای کلاس گذاشتن استفاده کنید فقط کافیست
جواب های زیر را با اندکی قیافه موجه بیان کنید: اگر شصت پای شما زیر اجاق گاز گیر کرده و شما ان را باند پیچی کرده اید هر گاه علت آن را از شما جویا شدند باید جواب دهید : ''موقع تکان دادن پیانوی بابام پام مونده زیرش'' ![]() اگر صورت شما بر اثر جوشکاری زیر آفتاب سوخته باید بگویید : ''از اسکی آخر هفته نمی توانم بگذرم'' ![]() اگر به خاطر تک چرخ زدن با موتور براوو جلوی مدرسه دخترانه به زمین خورده اید در جواب باید بگویید : ''با موتور هزار داداشم تو جاده چالوس تصادف کردیم' ![]() اگر انگشت دست شما به ماهیتابه پیاز داغ چسبیده علت آن را چنین بیان کنید : ''دیشب با قهوه جوش اینجوری شد'' ![]() اگر بر اثر ضربه ی چکش ناخن شما شکسته باید بگویید : ''به سیم گیتارم گیر گیر کرده'' ![]() اگر بر اثر زد و خورد در صف روغن کوپنی زیر چشم شما کبود شده جوابتان این باشد : ''چند روز پیش توپ تنیس به صورتم خورد ![]() اگر صورت شما بر اثر خوردن خرمای خیرات و چای و شیرینی مملو از جوش شده علتش را چنین وانمود کنید: ''که خواهرتان از هلند شکلات زیادی اورده است'' ![]() اگر مینی بوس شما در جاده خاکی چپ کرد و حسابی مجروح شدید بسیار عصبانی بگویید : ''الکی می گویند زانتیا ایربگ داره '' ![]() اگر کف دست شما به قوری سماور چسبید بگویید:''حواسم نبود میله ی شومینه زیادی داغ شد'' ![]() اگر موها و ابروهای شما در چهار شنبه سوری سوخت جواب دهید:''بچه همسایه را از میان شعله های آتش بیرون کشیدم! ![]() ببینم شما اینقدر بیکلاس بودی که همه اینو خوندی ؟ ![]() |
| |
در راستای اینکه ازدواج یکی از مواردی است که امروزه خواب و خیال جوانان پاک و متین شده است، موارد زیر جهت اولین گام برای ازدواج توصیه می شود خواستگاری و روشهای آن 1- مثل زمان ناصر الدین شاه ننه جون و بیبی صغرای معروف و آبجیجون و خاله اقدس و عمه کلثوم رو مثل گروه بازرسین سازمان ملل راهی خونههای مردم کنیم تا دختر بیچاره اونارو با ذره بین کنکاش کنن و هزار و یک عیب روش بذارن و چای و میوهای خورده عزم را برای یافتن دختر شاه پریان جزم نمایند. و همینطور هی برن و هی بیان تا یکی رو اونا بپسندن و شما رو ببرن ببینیدش و تموم. 2- مثل زمان محمدرضاشاه خودتون راه بیفتین توی خیابونای خلوت و تا از یکی خوشتون اومد بریدجلو و خیلی مودبانه باهش آشنا بشید و بعد دستش رو بگیرید ببرید توی یک کاباره و بعد از شنیدن ترانهای از مرضیه ازش درخواست ازدواج کنید و اونم یه لبخند شرم گینانه بزنه و بله رو بگه و بعدااگه دلتون خواست به ماما و پاپا بگین. 3- مثل همین زمان رفتار کنین و برین دانشجو بشین و توی دانشگاه با یکی سر حرف رو باز کنید و بعد کمکم ازش خوشتون بیاد و بعد براش نامه بنویسید و یواشکی بهش بدید و دلتون تاپ تاپ کنه و بعد هم بیسروصدا عقد بشین و سر کلاس همش به هم نگاه کنید. 4- مثل زمان آینده رفتار کنید و به دوست دخترتون بگین یک نفر براتون پیدا کنه و بعد همراه همون دوست دخترتون یه شاخه گل بخرید و برید خونه طرف و اگه ازش خوشتون اومد چه بهتر و گرنه واسه اینکه دلش نشکنه حداقل باهاش دوست بشید. 5- روش خشنتری هم هست که باید یک شیشه اسید بخرید و برید سر راه طرف و تهدیدش کنید که یا زنتون بشه یا شیشه اسیدو روی خودتون میریزید. ویا اصلا میشه هیچکدوم ازین دردسرا رو متحمل نشد و مثل آدم، مسیر عادی زندگی رو طی کرد. |
مرد: خداوندا، چرا چشمهای زن را اینقدر زیبا آفریدی؟!
خدا: برای اینکه با این چشمان زیبا تو را ببینید و تو را مست سازد.
مرد: خداوندا، چرا لبهای زن را اینقدر زیبا آفریدی!؟
خدا: برای اینکه ترا ببوسد.
مرد: خداوندا، چرا پوست زن را اینقدر لطیف آفریدی!؟
خدا: برای اینکه تو آن را لمس کنی و لذت ببری.
مرد: خداوندا، چرا زنها را اینقدر احمق آفریدی!؟
خدا: برای اینکه بتواند عاشق موجود بیخاصیتی مثل تو بشود و از تو نگهداری کند!!