(اینم یه پست برای دوستای مجردم)
انتخاب همسر یکی از مهم ترین گزینش ها در زندگی هر فرد تلقی می شود. دو انسان با وجود تمام همسانی ها طبیعتا در دو محیط جداگانه تربیت یافته اند و بدیهی است که با اختلافاتی همراه باشند. امانوع و میزان نا هماهنگی ها می تواند اثرات مخربی را در سطوح مختلف بر جای بگذارد. بر حسب این که هر یک دارای چه ضعفی باشند مسیر زندگی را تغییر خواهند داد. اما بهتر است بحث خود را با حدیثی راهگشا از امام موسی بن جعفر(ع) ادامه دهیم که به چند گونه ازدواج هشدار میدهند. حدیث امام کاظم(ع) به شرح زیر است:
«خیر الجواری ما کان لک فیه هوی و کان لها عقل و أدب فلستَ تحتاج إلی أنْ تأمر و تنهی؛ و دون ذلک ما کان لک فیه هوی و لیس لها أدب فأنْتَ تحتاج إلی الاْ ءمر و النهی؛ و دونها ما کان لک فیها هوی و لیس لها عقل و لا ادب فتصبر علیها لمکان هواک فیها؛ و جاریة لیس لک فیها هوی و لیس لها عقل و لاأدب فتجعل بینک و بینها الْبحر الأخضر(1)
بهترین زنان، زنی است که بدو علاقهمند باشی و او شعور و ادب داشته باشد. در این صورت به امر و نهی او محتاج نیستی. در مرحله بعد، زنی است که او را دوست داری، ولی ادب نشده و باید او را امر و نهی کنی. در مرحله سوم، زنی است که بدو علاقهمند هستی اما نه ادب شده و نه شعور دارد و نه ادبپذیر است و به خاطر علاقهای که به او داری، تحملش میکنی. اما زنی که نه بدو علاقهمندی و نه شعور و ادب دارد، مناسب است که دریایی بیکران را بین خود و او فاصله قرار دهی!»
این حدیث شریف، راهنمای خوبی برای همسریابی است و رهنمود میدهد که زیربنای ازدواج باید عشق و علاقه باشد. اگر عشق و علاقه وجود داشته باشد، ملاک اصلی وجود دارد. حال چنانچه طرف شما علاوه بر محبوب بودن، دارای شعور و تربیت باشد، بهترین همسر است و با شعور و تربیتی که دارد، وظیفهاش را تشخیص میدهد اما اگر تربیت نشده ولی شعور و درک و زمینه تربیت را داشته باشد، باید او را تربیت کنی و راه و چاه را نشانش بدهی. اگر قلب شما را تسخیر کرده ولی عقل و ادب ندارد، عشق و علاقه شما را به تحمل بیادبیها و نافهمیهای او وا میدارد، ولی ازدواج با زنی که نه به او علاقهمندی و نه شعور و ادب دارد، کار غلطی است، زیرا هیچ جاذبه و انگیزهای برای این میثاق و پیوند وجود ندارد و پیوندی محکوم به فروپاشی میباشد.
با توجه به این حدیث، جوانان باید از چند نوع ازدواج پرهیز کنند:
1ـ ازدواج زودرس:
کسی که به رشد عقلی نرسیده و ازدواج، همسری، زندگی مشترک و تعهد متقابل را درک نمیکند، طبیعی است که ازدواج با او، ناپخته و پیش از موعد است. این ازدواجها در معرض فروپاشی میباشند. یکی از اصحاب امام صادق(ع) به ایشان عرض کرد: ما فرزندان خود را در کودکی همسر میدهیم. امام فرمود: اگر در کودکی ازدواج کنند، مشکل است با هم الفت یابند. همسر و شوهر دادن پسر و دختری که هنوز به رشد عقلی نرسیده اند، گرچه به رشد جنسی رسیده باشند، ازدواجی است که طرفین به هم علاقه مند نشده و همدیگر را به عنوان همسر آینده انتخاب نکرده اند. احتمال اینکه بعد از رشد و فهمیدن به هم علاقه مند شوند و زندگی پر از عشق و صمیمیتی را تشکیل دهند، چندان قوی نیست. نباید بنای مهم ازدواج را بر چنین زمینه سستی نهاد.
2ـ ازدواج ترحم آمیز:
ازدواج از روی ترحم هم صحیح نمیباشد، زیرا در این نوع ازدواج نیز عشق و علاقه طرفین وجود ندارد و یک طرف برای خدمت به فردی ضعیف و مظلوم گذشت میکند. معلوم نیست تا چه زمان بتواند روی خواسته های خود پوشش گذاشته و بر خلاف میل، با همسری که بدو دلبستگی ندارد، به خوبی سر کند. این نوع اقدام، اجباری و غیر طبیعی است و حرکت خلاف طبیعت دوام ندارد. ازدواج، با بخشش مال و دستگیری از دیگران فرق دارد. در آن موارد، فرد برای یک اقدام کوتاه مدت، حرکتی را انجام میدهد؛ تازه آن حرکت غیر طبیعی نیست، زیرا لذت دارد، ولی ازدواج یک حرکت، دامنه دار و طولانی است و یک روز و یک ماه و دو ماه نیست بلکه باید عمری را سپری کنند. بعید است فردی بتواند یک عمر بر خواسته های طبیعی خود سرپوش بگذارد. سرپوش گذاشتن بر خواسته های صحیح و پسندیده و طبیعی، شرعی نیست.
3ـ ازدواج اجباری:
ازدواج با فردی که مورد علاقه شما نیست، به سبب اطاعت از امر پدر و مادر و بستگان نیز پسندیده نیست. اگر چه اطاعت از امر پدر و مادر پسندیده و ارزشمند است، ولی دستور و امر باید به کار خوب مربوط باشد. ازدواج با فردی که به او دلبستگی ندارید فقط به خاطر اطاعت از پدر و مادر، شبیه ازدواج از روی ترحم و یک حرکت اجباری و غیر پایدار است. از چنین اقداماتی باید برحذر بود.
4ـ ازدواج با بیبند و بار:
ازدواج با فردی بیبند و بار، ولنگار و بیقید هر چند قلب شما به او متمایل باشد، کار پسندیدهای نیست، زیرا این افراد در طول زندگی اقداماتی میکنند و کارهایی از آنان سر میزند که پسند هیچ کس نیست و مایه سرافکندگی شماست و مجبور میشوید به خاطر هوای دلتان رنج سرشکستگی در اجتماع را تحمل کنید و بر اقدامات ناپسند همسر محبوب، ولی بی تربیت و لاابالی خود چشم ببندید و شأن و حرمت اجتماعی خود را زیر پا نهید.
5ـ ازدواج باافراد تنبل:
ازدواج با افراد تنپرور و تنبل نیز کار صحیحی نیست. جوان باید اهل کار و زحمت و تأمین معاش خانواده باشد. نمیتوان به استناد آیات و روایاتی مانند: «خداوند آنان را بینیاز میگرداند»، ازدواج با افراد تنبل و تنپرور را توجیه کرد. خداوند از طریق اسباب و واسطه، روزی میدهد. یکی از اسباب روزی دادن، کار و کوشش و تلاش است. کسی که تنپروری پیشه کرده و از کار و کوشش ابا دارد و چشم به آسمان دوخته تا روزیِ او بدون حساب از آسمان فرو ریزد، چوب جهالت و خوشخیالی خود را خواهد خورد. ازدواج با او، خود را به زحمت انداختن میباشد.
1- پی نوشت: وسائل الشیعه ، ج 14، ص 302، حدیث 23.
پی نوشت مخصوص : اگر ازدواجتون موفق باشه حاصلش این میشه:
کوروش قبل از مرگش با هوشیاری و ذکاوت خاصی وصیت به دفن خود و مادرش ماندانا در مکانی دست نیافتنی می نماید. اسکندر مقدونی پس از غارتهای فراوان و تخریب مکانهای ایرانیان به قبر کوروش میرسد و در صدد اهانت به مدفن او برمی آید که در نهایت تعجب به کتیبهای داخل معبد میرسد که کوروش خطاب کرده: اینجا ملک فرمانروائی من است.
...اینجا ملک دلیران است و این ملک هیچ خائن و غارتگری را نمی پذیرد...
و مطالبی که حاکی از سلطهی مستحکم کوروش و ایرانیان بر سرزمین پارس دارد. و اسکندر ناموفق منصرف میشود. بعدها اعراب روی آن کتیبه خطوط عربی و آیههای قرآن حکاکی میکنند که هنوز هم برجاست. دلیل سلامتی نسبی مقبرهی کوروش نیز بدان جهت است که با حملهی عربها به منطقهی پارسه و پاسارگاد ساکنین بازماندهی آنجا قبر کوروش را مقبرهی مادر حضرت سلیمان(ع) ذکر نموده تا متجاوزین از تخریب مکان منصرف شوند.
متن روی سنگ قبر
من کوروش هستم ، شاه هخامنشی
ای مردی که هر که هستی و از هر کجا میآیی
زیرا میدانم که خواهی آمد
من کوروش هستم که به ایرانیان شاهنشاهی بخشید .
با من مشاجره مکن یگانه چیزی که هنوز برای من باقی مانده است
یک مشت خاک ایران است که پیکر مرا پوشانده!!!
از گابریل گارسیا ماکز
در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می
دانند ، و گاهی اوقات هم پدران
در 20 سالگی یاد گرفتم
که کار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود
در 25 سالگی دانستم که
یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و
پدر را از داشتن یک شب
هشت ساعته ، محروم می کند
در
30 سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن
در 35 سالگی متوجه شدم
که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه
چیزی است که خود آن را
می سازد
در
40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست
داریم انجام دهیم ؛
بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست
داشته باشیم
در
45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان
اتفاق می افتد و 90
درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند
در 50 سالگی پی بردم که
کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین
دشمن وی است
در 55 سالگی پی بردم که
تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب
در 60 سالگی متوجه شدم
که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار
هرگز نمی توان عشق
ورزید
در 65 سالگی آموختم که
انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از
خوردن آنچه لازم است ،
آنچه را که میل دارد نیز بخورد
در 70 سالگی یاد گرفتم
که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست
؛ بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است
در 75 سالگی دانستم که
انسان تا وقتی فکر می کند نارس است ، به رشد و
کمال خود ادامه می دهد
و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار آفت
می شود
در 80 سالگی پی بردم که
دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است
در 85 سالگی دریافتم که
همانا زندگی زیباست
امان از مردان بدبین!
بعضی مردها به بیمارى بدگمانى و سوءظنمبتلا هستند. بىجهت نسبتبه همسرانشان و روابط آنها بدبین هستند و درباره آناناحتمال خیانت و بد نیتی می دهند.
هر مردی که بدین بیمارى خانمان سوز مبتلا شد زندگى را به خودش و خانوادهاش و اطرافیان خود و همسرش تلخ می کند. ایراد و بهانهجویى می کند.نسبتبه اعمال وحرکات و صحبتهای همسرش به نظر بدبینى نگاه می کند و مانند سایه او را تعقیبمی نماید.چون سوءظن دارد ، از در و دیوار شاهد و قرینه پیدا می کند.
خانوادهای که به مرض بدگمانى مبتلا شوند ، آسایش وخوشى ندارند.آب خوش از گلوى هیچ کدامشان پایین نمىرود.مرد همانند یک پلیس مخفى دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت می نماید. زنبیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذابروحى و در حال محدودیت و تحت نظر زندگى کند.بنیاد چنین خانوادهاىهمواره در معرض خطر قرار دارد .
مرد باید تعصبهاى غلط و توهمات بیجا را از خویش دور گرداند وبر طبق موازین عقل و وجدان رفتار کند. نسبتخیانتبه کسى دادنموضوع بسیار دشوار و پر مسؤولیتى است.تا موضوع خیانتبا دلیل وشاهد قطعى به اثبات نرسد نمىتوان کسى را متهم کرد.
خداوند متعال درقرآن میفرماید:
اى کسانیکه ایمان آوردهاید از بسیارى از گمانهاى بداجتناب کنید زیرا بعضی گمانها گناه است (1) .
خانوادهای که به مرض بدگمانى مبتلا شوند ، آسایش وخوشى ندارند.آب خوش از گلوى هیچ کدامشان پایین نمىرود.مرد همانند یک پلیس مخفى دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت می نماید. زنبیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذابروحى و در حال محدودیت و تحت نظر زندگى کند.بنیاد چنین خانوادهاىهمواره در معرض خطر قرار دارد .
آقای محترم !
همسر شما اگر از مردى تعریف کرد دلیل آن نمىشود که به او دلبسته است.اگر با دوستانش رابطه دارد یک نیاز است قرار نیست شما تنها دوستش باشید! مگر شما با کسی دوست نیستید؟
اگر کمتر از سابق اظهار محبت می کند دلیل آن نیست که نسبتبهدیگرى دلبسته است.شاید از شوهرش دلخورىداشته باشد.
شاید غم وغصهاى به دل داشته باشد ، شاید بیمار باشد.شاید در اثر بىتوجهى و عدماظهار محبتشوهرش،نسبتبه زندگى دلسرد شده باشد.
آقاى محترم!
دست از سوءظن بردار.مانند یک قاضى با انصاف در محکمه داورى بنشین و ادله و شواهد احیانا خیانت همسرت را با دقت و انصاف بررسى کن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببین آیا قطعى هستند یا ظنى یا احتمالى؟
من نمیگویم بىغیرت باش بلکه می گویم:
به هر دلیلى بهمقدار دلالتش ترتیب اثر بده نه زیادتر.چرا براى بعضى توهمات بیجا و شواهد پوچ زندگى را به خودت و خانوادهات تنگ می کنى؟ اگر کسى باهمین قبیل شواهد خیالى خودت را متهم سازد چه حالى پیدا می کنى؟ چراانصاف و وجدان ندارى؟
چرا آبروى خودت و همسرت را میریزى؟
حضرت على علیه السلام به فرزندش امام حسن فرمود:مواظبباش در غیر موضع غیرت، غیرت به خرج ندهى.زیرا این عمل افراد صحیحرا به سوى فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت (2) .
اگر نسبتبه همسرت بدبین هستى مطلب را با هر کس در میاننگذار زیرا ممکن است در اثر دشمنى یا نادانى یا تظاهر به خیرخواهى،بدون دقت و بررسى،عقیده ی تو را تایید نمایند بلکه شواهد بىاساس دیگرىرا بدان بیفزایند و سوءظنت را به مرحله یقین برسانند و بدین وسیله دنیا وآخرتت را تباه سازند.
اگر خواستى از راهنمائیهاى دیگران استفاده کنى بادوستان عاقل و با تجربه و خیرخواه و عاقبتاندیش مشورت کن.بهتر ازهمه اینکه نسبتبه هر یک از اعمال و رفتار همسرت بدبین هستى مطلب را با صراحت با خودش در میان بگذار و توضیح بخواه.لیکن منظورتاین نباشد که مطلب را به اثبات برسانى.
پىنوشتها:
1-سوره حجرات آیه 12.
2-بحار جلد 103 ص 252
منبع : برگرفته از کتاب " همسرداری " – نویسنده : ابراهیم امینی