دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی
دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی

مجبور نیستی ازدواج کنی!

مجبور نیستی ازدواج کنی!


(اینم یه پست برای دوستای مجردم)


ازدواج

انتخاب همسر یکی  از مهم ترین گزینش ها در زندگی هر فرد تلقی می شود. دو انسان با وجود تمام همسانی ها طبیعتا در دو محیط جداگانه تربیت یافته اند و بدیهی است که با اختلافاتی همراه باشند. امانوع  و میزان نا هماهنگی ها می تواند اثرات مخربی را در سطوح مختلف بر جای بگذارد. بر حسب این که هر یک دارای چه ضعفی باشند مسیر زندگی را تغییر خواهند داد. اما بهتر است بحث خود را با حدیثی راهگشا از امام موسی بن ‏جعفر(ع) ادامه دهیم که  به چند گونه ازدواج هشدار می‏دهند. حدیث امام کاظم(ع) به شرح زیر است:

«خیر الجواری ما کان لک فیه هوی و کان لها عقل و أدب فلستَ تحتاج إلی أنْ تأمر و تنهی؛ و دون ذلک ما کان لک فیه هوی و لیس لها أدب فأنْتَ تحتاج إلی الاْ ءمر و النهی؛ و دونها ما کان لک فیها هوی و لیس لها عقل و لا ادب فتصبر علیها لمکان هواک فیها؛ و جاریة لیس لک فیها هوی و لیس لها عقل و لاأدب فتجعل بینک و بینها الْبحر الأخضر(1)

بهترین زنان، زنی است که بدو علاقه‏مند باشی و او شعور و ادب داشته باشد. در این صورت به امر و نهی او محتاج نیستی. در مرحله بعد، زنی است که او را دوست داری، ولی ادب نشده و باید او را امر و نهی کنی. در مرحله سوم، زنی است که بدو علاقه‏مند هستی اما نه ادب شده و نه شعور دارد و نه ادب‏پذیر است و به خاطر علاقه‏ای که به او داری، تحملش می‏کنی. اما زنی که نه بدو علاقه‏مندی و نه شعور و ادب دارد، مناسب است که دریایی بیکران را بین خود و او فاصله قرار دهی!»

کسی که تن‏پروری پیشه کرده و از کار و کوشش ابا دارد و چشم به آسمان دوخته تا روزیِ او بدون حساب از آسمان فرو ریزد، چوب جهالت و خوش‏خیالی خود را خواهد خورد.

این حدیث شریف، راهنمای خوبی برای همسریابی است و رهنمود می‏دهد که زیربنای ازدواج باید عشق و علاقه باشد. اگر عشق و علاقه وجود داشته باشد، ملاک اصلی وجود دارد. حال چنانچه طرف شما علاوه بر محبوب بودن، دارای شعور و تربیت باشد، بهترین همسر است و با شعور و تربیتی که دارد، وظیفه‏اش را تشخیص می‏دهد اما اگر تربیت نشده ولی شعور و درک و زمینه تربیت را داشته باشد، باید او را تربیت کنی و راه و چاه را نشانش بدهی. اگر قلب شما را تسخیر کرده ولی عقل و ادب ندارد، عشق و علاقه شما را به تحمل بی‏ادبی‏ها و نافهمی‏های او وا می‏دارد، ولی ازدواج با زنی که نه به او علاقه‏مندی و نه شعور و ادب دارد، کار غلطی است، زیرا هیچ جاذبه و انگیزه‏ای برای این میثاق و پیوند وجود ندارد و پیوندی محکوم به فروپاشی می‏باشد.

با توجه به این حدیث، جوانان باید از چند نوع ازدواج پرهیز کنند:


1ـ ازدواج زودرس:


کسی که به رشد عقلی نرسیده و ازدواج، همسری، زندگی مشترک و تعهد متقابل را درک نمی‏کند، طبیعی است که ازدواج با او، ناپخته و پیش از موعد است. این ازدواج‏ها در معرض فروپاشی می‏باشند. یکی از اصحاب امام صادق(ع) به ایشان عرض کرد: ما فرزندان خود را در کودکی همسر می‏دهیم. امام فرمود: اگر در کودکی ازدواج کنند، مشکل است با هم الفت یابند. همسر و شوهر دادن پسر و دختری که هنوز به رشد عقلی نرسیده ‏اند، گرچه به رشد جنسی رسیده باشند، ازدواجی است که طرفین به هم علاقه‏ مند نشده و همدیگر را به عنوان همسر آینده انتخاب نکرده ‏اند. احتمال اینکه بعد از رشد و فهمیدن به هم علاقه ‏مند شوند و زندگی پر از عشق و صمیمیتی را تشکیل دهند، چندان قوی نیست. نباید بنای مهم ازدواج را بر چنین زمینه سستی نهاد.

ازدواج با افراد بی قید وبند مایه سرافکندگی شماست و مجبور می‏شوید به خاطر هوای دل‏تان رنج سرشکستگی در اجتماع را تحمل کنید

2ـ ازدواج ترحم آمیز:


ازدواج از روی ترحم هم صحیح نمی‏باشد، زیرا در این نوع ازدواج نیز عشق و علاقه طرفین وجود ندارد و یک طرف برای خدمت به فردی ضعیف و مظلوم گذشت می‏کند. معلوم نیست تا چه زمان بتواند روی خواسته ‏های خود پوشش گذاشته و بر خلاف میل، با همسری که بدو دلبستگی ندارد، به خوبی سر کند. این نوع اقدام، اجباری و غیر طبیعی است و حرکت خلاف طبیعت دوام ندارد. ازدواج، با بخشش مال و دستگیری از دیگران فرق دارد. در آن موارد، فرد برای یک اقدام کوتاه ‏مدت، حرکتی را انجام می‏دهد؛ تازه آن حرکت غیر طبیعی نیست، زیرا لذت دارد، ولی ازدواج یک حرکت، دامنه ‏دار و طولانی است و یک روز و یک ماه و دو ماه نیست بلکه باید عمری را سپری کنند. بعید است فردی بتواند یک عمر بر خواسته‏ های طبیعی خود سرپوش بگذارد. سرپوش گذاشتن بر خواسته ‏های صحیح و پسندیده و طبیعی، شرعی نیست.


ازدواج اجباری

3ـ ازدواج اجباری:

ازدواج با فردی که مورد علاقه شما نیست، به سبب اطاعت از امر پدر و مادر و بستگان نیز پسندیده نیست. اگر چه اطاعت از امر پدر و مادر پسندیده و ارزشمند است، ولی دستور و امر باید به کار خوب مربوط باشد. ازدواج با فردی که به او دلبستگی ندارید فقط به خاطر اطاعت از پدر و مادر، شبیه ازدواج از روی ترحم و یک حرکت اجباری و غیر پایدار است. از چنین اقداماتی باید برحذر بود.

 

4ـ ازدواج با بی‏بند و بار:

ازدواج با فردی بی‏بند و بار، ولنگار و بی‏قید هر چند قلب شما به او متمایل باشد، کار پسندیده‏ای نیست، زیرا این افراد در طول زندگی اقداماتی می‏کنند و کارهایی از آنان سر می‏زند که پسند هیچ کس نیست و مایه سرافکندگی شماست و مجبور می‏شوید به خاطر هوای دل‏تان رنج سرشکستگی در اجتماع را تحمل کنید و بر اقدامات ناپسند همسر محبوب، ولی بی ‏تربیت و لاابالی خود چشم ببندید و شأن و حرمت اجتماعی خود را زیر پا نهید.


ازدواج باافراد تنبل:


ازدواج با افراد تن‏پرور و تنبل نیز کار صحیحی نیست. جوان باید اهل کار و زحمت و تأمین معاش خانواده باشد. نمی‏توان به استناد آیات و روایاتی مانند: «خداوند آنان را بی‏نیاز می‏گرداند»، ازدواج با افراد تنبل و تن‏پرور را توجیه کرد. خداوند از طریق اسباب و واسطه، روزی می‏دهد. یکی از اسباب روزی دادن، کار و کوشش و تلاش است. کسی که تن‏پروری پیشه کرده و از کار و کوشش ابا دارد و چشم به آسمان دوخته تا روزیِ او بدون حساب از آسمان فرو ریزد، چوب جهالت و خوش‏خیالی خود را خواهد خورد. ازدواج با او، خود را به زحمت انداختن می‏باشد.


1- پی نوشت: وسائل الشیعه ، ج 14، ص 302، حدیث 23.


 پی نوشت مخصوص : اگر ازدواجتون موفق باشه حاصلش این میشه:







متن سنگ قبر کورش کبیر

پاسارگاد، مقبره کورش کبیر...

کوروش قبل از مرگش با هوشیاری و ذکاوت خاصی وصیت به دفن خود و مادرش ماندانا در مکانی دست نیافتنی می نماید. اسکندر مقدونی پس از غارت‌های فراوان و تخریب مکان‌های ایرانیان به قبر کوروش می‌رسد و در صدد اهانت به مدفن او برمی آید که در نهایت تعجب به کتیبه‌ای داخل معبد می‌رسد که کوروش خطاب کرده: اینجا ملک فرمانروائی من است.


داخل مقبره ی کورش کبیر


...اینجا ملک دلیران است و این ملک هیچ خائن و غارتگری را نمی پذیرد...

و مطالبی که حاکی از سلطه‌ی مستحکم کوروش و ایرانیان بر سرزمین پارس دارد. و اسکندر ناموفق منصرف می‌شود. بعدها اعراب روی آن کتیبه خطوط عربی و آیه‌های قرآن حکاکی می‌کنند که هنوز هم برجاست. دلیل سلامتی نسبی مقبره‌ی کوروش نیز بدان جهت است که با حمله‌ی عرب‌ها به منطقه‌ی پارسه و پاسارگاد ساکنین بازمانده‌ی آنجا قبر کوروش را مقبره‌ی مادر حضرت سلیمان(ع) ذکر نموده تا متجاوزین از تخریب مکان منصرف شوند.

متن روی سنگ قبر

سنگ مقبره‌ی کورش کبیر

من کوروش هستم ، شاه هخامنشی

ای مردی که هر که هستی و از هر کجا می‌آیی

زیرا می‌دانم که خواهی آمد

من کوروش هستم که به ایرانیان شاهنشاهی بخشید .

با من مشاجره مکن یگانه چیزی که هنوز برای من باقی مانده است

یک مشت خاک ایران است که پیکر مرا پوشانده!!! 

 

 


 

از دی که گذشت هیچ ازو یاد مکنبر  نامده  و  گذشته  بنیاد  مکنفردا  که  نیامده ​ست  فریاد  مکنحالی خوش باش و عمر بر باد مکن

از گابریل گارسیا ماکز

از گابریل گارسیا ماکز

در 15 سالگی آموختم که مادران از همه بهتر می دانند ، و گاهی اوقات هم پدران  

در 20 سالگی یاد گرفتم که کار خلاف فایده ای ندارد ، حتی اگر با مهارت انجام شود

در 25 سالگی دانستم که یک نوزاد ، مادر را از داشتن یک روز هشت ساعته و
پدر را از داشتن یک شب هشت ساعته ، محروم می کند

در 30 سالگی پی بردم که قدرت ، جاذبه مرد است و جاذبه ، قدرت زن

در 35 سالگی متوجه شدم که آینده چیزی نیست که انسان به ارث ببرد ؛ بلکه
چیزی است که خود آن را می سازد

در 40 سالگی آموختم که رمز خوشبخت زیستن ، در آن نیست که کاری را که دوست
داریم انجام دهیم ؛ بلکه در این است که کاری را که انجام می دهیم دوست
داشته باشیم

در 45 سالگی یاد گرفتم که 10 درصد از زندگی چیزهایی است که برای انسان
اتفاق می افتد و 90 درصد آن است که چگونه نسبت به آن واکنش نشان می دهند

در 50 سالگی پی بردم که کتاب بهترین دوست انسان و پیروی کورکورانه بدترین
دشمن وی است

در 55 سالگی پی بردم که تصمیمات کوچک را باید با مغز گرفت و تصمیمات بزرگ را با قلب

در 60 سالگی متوجه شدم که بدون عشق می توان ایثار کرد اما بدون ایثار
هرگز نمی توان عشق ورزید

در 65 سالگی آموختم که انسان برای لذت بردن از عمری دراز ، باید بعد از
خوردن آنچه لازم است ، آنچه را که میل دارد نیز بخورد

در 70 سالگی یاد گرفتم که زندگی مساله در اختیار داشتن کارتهای خوب نیست
؛ بلکه خوب بازی کردن با کارتهای بد است

در 75 سالگی دانستم که انسان تا وقتی فکر می کند نارس است ، به رشد و
کمال خود ادامه می دهد و به محض آنکه گمان کرد رسیده شده است ، دچار آفت
می شود

در 80 سالگی پی بردم که دوست داشتن و مورد محبت قرار گرفتن بزرگترین لذت دنیا است

در 85 سالگی دریافتم که همانا زندگی زیباست

 

 

امان از مردان بدبین!

امان از مردان بدبین!


مرد

بعضی مردها به بیمارى بدگمانى و سوءظن‏مبتلا هستند. بى‏جهت نسبت‏به همسرانشان و روابط آنها بدبین هستند و درباره آنان‏احتمال خیانت و بد نیتی می دهند.

هر مردی که بدین بیمارى خانمان سوز مبتلا شد زندگى را به خودش و خانواده‏اش و اطرافیان خود و همسرش تلخ می کند. ایراد و بهانه‏جویى می کند.نسبت‏به اعمال وحرکات و صحبتهای همسرش به نظر بدبینى نگاه می کند و مانند سایه او را تعقیب‏می نماید.چون سوءظن دارد ، از در و دیوار شاهد و قرینه پیدا می کند.

‏خانواده‏ای که به مرض بدگمانى مبتلا شوند ، آسایش وخوشى ندارند.آب خوش از گلوى هیچ کدامشان پایین نمى‏رود.مرد همانند یک پلیس مخفى دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت می نماید. زن‏بیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذاب‏روحى و در حال محدودیت و تحت نظر زندگى کند.بنیاد چنین خانواده‏اى‏همواره در معرض خطر قرار دارد .

مرد باید تعصبهاى غلط و توهمات بیجا را از خویش دور گرداند وبر طبق موازین عقل و وجدان رفتار کند. نسبت‏خیانت‏به کسى دادن‏موضوع بسیار دشوار و پر مسؤولیتى است.تا موضوع خیانت‏با دلیل وشاهد قطعى به اثبات نرسد نمى‏توان کسى را متهم کرد.

خداوند متعال درقرآن میفرماید:

اى کسانیکه ایمان آورده‏اید از بسیارى از گمانهاى بداجتناب کنید زیرا بعضی گمانها گناه است (1) .

‏خانواده‏ای که به مرض بدگمانى مبتلا شوند ، آسایش وخوشى ندارند.آب خوش از گلوى هیچ کدامشان پایین نمى‏رود.مرد همانند یک پلیس مخفى دائما از اعمال و حرکات همسرش مراقبت می نماید. زن‏بیچاره هم ناچار است همانند یک متهم بیگناه همواره در شکنجه و عذاب‏روحى و در حال محدودیت و تحت نظر زندگى کند.بنیاد چنین خانواده‏اى‏همواره در معرض خطر قرار دارد .

آقای محترم !

همسر شما اگر از مردى تعریف کرد دلیل آن نمى‏شود که به او دلبسته است.اگر با دوستانش رابطه دارد یک نیاز است قرار نیست شما تنها دوستش باشید! مگر شما با کسی دوست نیستید؟

اگر کمتر از سابق اظهار محبت می کند دلیل آن نیست که نسبت‏به‏دیگرى دلبسته است.شاید از شوهرش دلخورىداشته باشد.

شاید غم وغصه‏اى به دل داشته باشد ، شاید بیمار باشد.شاید در اثر بى‏توجهى و عدم‏اظهار محبت‏شوهرش،نسبت‏به زندگى دلسرد شده باشد.

 

آقاى محترم!

دست از سوءظن ‏بردار.مانند یک قاضى با انصاف در محکمه داورى بنشین و ادله و شواهد احیانا خیانت همسرت را با دقت و انصاف بررسى کن و مقدار دلالت آنها رابسنج و ببین آیا قطعى هستند یا ظنى یا احتمالى؟

من نمیگویم بى‏غیرت باش بلکه می گویم:

به هر دلیلى به‏مقدار دلالتش ترتیب اثر بده نه زیادتر.چرا براى بعضى توهمات بیجا و شواهد پوچ زندگى را به خودت و خانواده‏ات تنگ می کنى؟ اگر کسى باهمین قبیل شواهد خیالى خودت را متهم سازد چه حالى پیدا می کنى؟ چراانصاف و وجدان ندارى؟

مواظب‏باش در غیر موضع غیرت، غیرت به خرج ندهى.زیرا این عمل افراد صحیح‏را به سوى فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت .

چرا آبروى خودت و همسرت را میریزى؟

حضرت على علیه السلام به فرزندش امام حسن فرمود:مواظب‏باش در غیر موضع غیرت، غیرت به خرج ندهى.زیرا این عمل افراد صحیح‏را به سوى فساد و افراد پاکدامن را به جانب گناه متمایل خواهد ساخت (2) .

اگر نسبت‏به همسرت بدبین هستى مطلب را با هر کس در میان‏نگذار زیرا ممکن است در اثر دشمنى یا نادانى یا تظاهر به خیرخواهى،بدون دقت و بررسى،عقیده ی تو را تایید نمایند بلکه شواهد بى‏اساس دیگرى‏را بدان بیفزایند و سوءظنت را به مرحله یقین برسانند و بدین وسیله دنیا وآخرتت را تباه سازند.

اگر خواستى از راهنمائیهاى دیگران استفاده کنى بادوستان عاقل و با تجربه و خیرخواه و عاقبت‏اندیش مشورت کن.بهتر ازهمه اینکه نسبت‏به هر یک از اعمال و رفتار همسرت بدبین هستى مطلب را با صراحت با خودش در میان بگذار و توضیح بخواه.لیکن منظورت‏این نباشد که مطلب را به اثبات برسانى.

 

پى‏نوشتها:

1-سوره حجرات آیه 12. 

2-بحار جلد 103 ص 252

 

منبع : برگرفته از کتاب " همسرداری " – نویسنده : ابراهیم امینی