دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی
دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی

هنر حفظ زندگی مشترک

با تشکر از آقای جمشیدی که زحمت نوشتن این مقاله را کشیدند:
هنر حفظ زندگی مشترک


عروس خانم آیا وکیلم؟............

بالاخره بعد ازگذشتن دوران نامزدی وتفاهم کامل دختر و پسرکه هر کدام برای تایید طرف مقابل در همه زمینه ها از یکدیگر پیشی می گیرند با بله گفتن عروس خانم زندگی مشترک آغاز می گردد.واقعیت این است که خوب یا بد مفید یا غیر مفید دوران مجردی با تمام خاطرات تلخ و شیرینش برای هر دو نفر به پایان رسیده است.


کم کم فشار زندگی و بار مسئولیتها و احیانا دیر یا زود نگهداری و پرستاری از بچه به هر دو نفر می فهماند که دوران عسل خوری به پایان رسیده و اگر طرفین حقوق و احترام یکدیگر را نادیده بگیرند دیر یا زود در زندگی مشترک با مشکلات جدی مواجه می شوند.

انسانها به خاطر برخورداری از عقل وفهم وشعورخود را اشرف مخلوقات می دانند و امان از وقتی که این خصلتهای پسندیده جای خود را به عوامل مخربی چون غرورو تکبر دهد !

چرا که بعضی اوقات داشتن خصایص انسانی ما را آنچنان مغرور و متکبر می سازد که همیشه خود را برتر و فهمیده تر از دیگران می دانیم و حس برتری داشتن به دیگران آفتی هست که می تواند عواقب بسیار بدی به دنبال داشته باشد.

یکی از مهمترین نعمتهایی که خداوند به بعضی از انسانها داده است جرات پذیرش اشتباهات خود می باشد و اینکه قبول کنیم خیلی وقتها حق با ما نیست و در پی اصلاح آن باشیم و اگر بتوانیم چنین باشیم قدم بسیار مثبت و ارزنده ای را در جهت بهبود تمام اوضاع و احوال زندگی مشترک برداشته ایم.
متاسفانه بعضی از ما فکر می کنیم با خواندن چند کتاب آنهم به اصرار دوستان و آشنایان و مطالعه چند مقاله به صورت تصادفی در اینترنت و............ آنچنان فهمیده شده ایم که می توانیم با به کار بردن مطالبی که به صورت گذرا در ذهنمان جای گرفته است در زندگی موفقیت کسب کنیم غافل از اینکه مشکل جایی دیگر است و آنهم شخصیت واقعی ماست که تا نخواهیم و قبول نکنیم که نیاز به اصلاح دارد تغییر آن امکان پذیر نمی باشد.شخصیتی که در ما حس برتری و ریاست نسبت به دیگران به وجود آورده است و نعمت فروتنی را از ما گرفته است و باعث می شود که همیشه خود را طلب کار از دیگران بدانیم و بدتر و مخرب تر اینکه اگر احیانا اشتباهی را نیز پذیرفتیم بلافاصله مسئولیت آنرا بر عهده طرف مقابل بگذاریم و مرتب بگوییم تو باعث شدی که اینکار را بکنم این حرف را بزنم و......در صورتی که در واقع این نوع رفتار عذر بدتر از گناه است چرا که هیچ موقع او را باعث کارهای خوبمان نمی دانیم.

یکی از شخصیتهای مهم جهان (البته مهم از نوع منفورش) هیتلر می باشد.یک شخص روان پریش که به گفته دوستانش در حزب نازی خنده هایش ترس بر جان دیگران می انداخت چرا که او ذاتا فرد شادی نبود و افکار مخرب و کشنده اش او را به خنده وا می داشت و احساس برتربودنش بر دیگران میلیونها نفر را به کام مرگ فرستاد و اعلام می کرد همه آزادند همانگونه که من می اندیشم بیاندیشند و هر آنچه را که من می پسندم بر زبان بیاورند و طبق خواسته های من عمل کنند و هیچ موقع حاضر نبود که اشتباهات خودش را بپذیرد و همیشه ناکامیها و اشتباهات خود را به گردن دیگران می انداخت و همین امر نهایتا منجر به شکستش شد و چون نمی توانست بپذیرد که اشتباه کرده است خودش را کشت.

البته خدا نکند که هیچکس مثل او بیاندیشد چون عاقبتی جز پذیرش شکست نخواهد داشت ولی متاسفانه بعضی از کارها و افکار ما در عرصه زندگی ما را به سوی شکست و نابودی زندگی مشترک سوق می دهد.زندگی که می تواند فقط مرگ پایانی بر آن باشد و خاطره خوب بودنش در اذهان جاودانه باشد.

یکی دیگر از مسائلی که در تحکیم زندگی مشترک نقش به سزایی دارد اول از همه :
دوست داشتن خودمان است بعد دیگران
آیا تا به حال با کسانی مواجه شده اید که در برخورد با دیگران در همه زمینه ها بسیار عالی ظاهر می شوند و حتی بی احترامی های آنها را صمیمانه نادیده میگیرند از انجام هر کاری برای دیگران دریغ نمی کنند ودر بدترین شرایط روحی برای دیگران شادند و با حوصله ولی متاسفانه در زندگی مشترک خودشان افسوس و صد افسوس حتی بر عکس عمل می کنند و هزاران خوبی پاکی و صداقت را با بی احترامی و توهین کردن به شریک زندگیشان زیر سوال میبرند چرا که توقع دارند همه چیز فقط وفق مراد آنها باشد.

پیش فاکتورهایی وجود دارد که تا حدودی از سوق زندگی مشترک به سوی طلاق جلوگیری می کند. یکی از آنها گذشت مکرر یکی از طرفین می باشد که بنا به دلایل مختلف در برابر رفتارهای نامناسب همسرش از حق و حقوق خودش می گذرد و با کوتاه آمدن سعی می کند جو متشنج را آرام کند.
وجود فرزند نیز یکی دیگر از عوامل مهم در جلوگیری از فرو پاشی خانواده می باشد که در شرایط خاصی هر دوی این عوامل از حالت دائمی به صورت موقت عمل می کنند و آنهم در صورت ادامه بی احترامی ها و ناسازگریها نهایتا طرف مقابل نیز برای رهایی از تمامی این مشکلات راه آخر که همان طلاق می باشد را انتخاب می کند.

بله عزیزان به نظر من حفظ زندگی مشترک یک هنر است.هنری بس عظیم و مهم چه برای زن و چه برای مرد ودر واقع با داشتن این هنر می توان پایه های اساسی و رکن خانواده را مستحکم کرد و با داشتن روحیه و زندگی شاد فرزندانی سالم و موفق و شاداب به جامعه تحویل داد و باعث سازندگی جامعه شد.پس در واقع با داشتن خانواده ای خوب در گروداشتن یک زندگی مشترک خوب که منجر به تحویل بچه های سالم به جامعه میشود میتوان با فقرو فحشا و عقب ماندگی مبارزه کردونهایتا جامعه ای داشت از هر نظر ایده آل وفهیم.


                                                                                                     جمشیدی
                                                                                  کارشناس علوم ارتباطات اجتماعی

بهداشت روان و مهارتهای مقابله با استرس ، اضطراب ، خشم و….قسمت دو

قسمت دوم


مفهوم بلوغ و اهمیت شناخت آن:

مفهوم بلوغ:
بلوغ از نظر لغوی در فرهنگ فارسی به معنی « رسیدن » ، « رسیدن به سن رشد » ، مرد شدن » ، « زن شدن » و « رسیدگی و پختگی به حد کمال رسیدن » آمده است .
بلوغ یک دوره بحرانی است که در دوره نوجوانی اتفاق می افتد . این دوره ، منشأ تغییرات زیادی در وجود شما است و موجب می شود که شما به گونه ای متفاوت ، رفتار و احساس کنید ؛نگاه شما نسبت به جهان تغییر می کند و گاه دچار تشویق و نگرانی می شوید ، تصمیم گیری برایتان مشکل می شود که این عامل موجب بروز مشکلاتی در برخورد شما با خانواده و جامعه می شود . بلوغ گذار از مرحله کودکی به بزرگسالی و زمان اکتساب قدرت جنسی است .
اگر شما مشکلات و مسایل بلوغ را در محیطی سرشار از تفاهم و صمیمیت با کمک پدر و مادرتان بشناسید ، این دوره را به طور طبیعی و بدون ناراحتی پشت سر می گذارید .
بدین ترتیب شما با نشاط و سلامتی پا به عرصه زندگی بزرگسالی می گذارید و از نیرو و توان بالای دوران نوجوانی بهره مضاعف خواهید برد .

48654453.jpg
اهمیت شناخت بلوغ:


بلوغ یکی از حیاتی ترین مراحل زندگی انسان است . این مرحله ، زمان تغییر سریع رشد و نمو تغییرات سریع اجتماعی است . در حال حاضر بخش قابل توجهی از جمعیت کشور را نوجوانان تشکیل می دهند . به همین دلیل پرداختن به مسایل نوجوانان در دوره بلوغ از اهمیت ویژه ای برخوردار است .
دلایل دیگری که اهمیت این مسأله را افزایش می دهد ، عبارتند از :


۱ . زیربنای زندگی بزرگسالی فرد در دروه بلوغ پی ریزی می شود . ممکن است ، مشکلات مختلف جسمی ، روانی و اجتماعی مانند بیماری های عفونی ، ازدواج های ناموفق ، حاملگی های زودرس و پر خطر ، مرگ و میر و کودک و مشکلات روانی ناشی از آنها ، ریشه در این دروان داشته باشند .

۲ . شما پس از ظهور علایم بلوغ که ناگهانی و غیر منتظره است ، به طور طبیعی با امری ناآشنا و بی سابقه مواجه می شوید . شما هم احساس شادی می کنید و هم دچار نگرانی می شوید . اگر تا آن زمان کسی شما را در جریان تغییرات و علایم بلوغ نگذاشته باشد ، این پدیده موجب تعجب اظطراب و تشویق شما می شود .
۳ . در حال حاضر نسبت به گذشته ، قابلیت باروری در سنین پایین تری حاصل می شود ولی سن ازدواج در حال افزایش است . در عین حال ، کاهش تأثیر نفوذ خانواده ، رواج شهرنشینی مهاجرت ، جهانگردی ، وسایل ارتباط جمعی ، در مجموع تغییرات وسیعی در رفتارهای جنسی و حاملگی نوجوانان تا حد هشدار دهنده ای در حال افزایش است که در نهایت ، آزار جنسی ، افزایش شیوع بیماری ایدز و سایر بیماری ها را به همراه می آورد . به علاوه ، حاملگی و زایمان دختران در سنین بلوغ و نوجوانی با میزان بالای مرگ و میر همراه است . این مشکل با افزایش سقط ها و ابتلا به بیماری های آمیزشی به ویژه ایدز تشدید می شود .
۴ . بیشتر خطراتی که ممکن است دامن گیر نسل جوان و نوجوان شود ، در فاصله چند ساله بلوغ جنسی رخ می دهد . گاهی افراد بر اثر تحریک ، خشم یا خشونت و یا سایر تمایلات نفسانی خودسرانه تصمیم ناروایی اتخاذ نموده و دست به اقدام نسنجیده و عجولانه می زنند که نتایج زیانبار و جبران ناپذیری به دنبال دارد .
شما باید هنجارهای فرهنگی خود را بشناسید و با افزایش آگاهی در این زمینه ، راه های پیشگیری از ابتلا و نحوه برخورد با خطرات را به کار ببندید .
به علاوه لازم است شما قبل از بلوغ ، اطلاعات کلی و صحیح راجع به وقایع و تغییرات جسمی و روانی بلوغ و رفتار مناسب نسبت به خود و دیگران و نحوه ابراز علاقه و محبت و دوستی های معقول را دریافت نمایید تا از بسیاری از مشکلات و پی آمدهای حاصل از عدم اطلاع و شناخت درست آنها ، پیشگیری شود .
بدون شک یکی از راه های اصلی و مهم دریافت اطلاعات ، والدین و مربیان و مشاوران مدرسه هستند . شما باید این حقیقت را به خوبی درک کنید که پدر و مادر ، دلسوزترین مشاوران شما هستند . هر چند که برخی از والدین از این وظیفه سرباز می زنند و گاهی خود ، اطلاعات مناسب و کاملی از بحران های دروان بلوغ ندارند ولی با این حال والدین بهترین منبع آگاه نمودن شما هستند .
باید به خاطر داشته باشید که دوره بلوغ ، دوره ای با عظمت و ارزشمند است و شما می توانید مصون از گناه و آلودگی های اخلاقی باشید ، لذا بیداری احساسات اخلاقی و ارزش های معنوی در شما بهترین شرایط و موقعیت را برای آموزش ایجاد می کند تا ضمن فراگیری مسال بلوغ و نوجوانی ، تمایلات معنوی شما نیز ارضا شده و در برابر انحرافات و لغزش ها ، با ایمان و مستحکم مقاومت نمایید .

8645443.jpg
تغییرات روانی ـ رفتاری شایع در دوران بلوغ


تغییرات جسمی در دوره بلوغ با وجود این که طبیعی و موقتی هستند و در مرحله ای تمام م شوند اما چون به قدر کافی سریع ، ناگهانی و شدید هستند ، سبب تغییر رفتار ، نگرش و شخصیت نوجوان می شوند .

شایع ترین تغییرات روانی ـ رفتاری در دوره بلوغ عبارتند از :


۱ . در دوران بلوغ ، شما بسیار کنجکاو می شوید و می خواهید همه چیز را بدانید.احساس آگاهی نسبت به وضعیت جسمانی ، جنسیت ، هویت و سایر خصوصیات نیز در شما شکل می گیرد .

۲. در این دوران ، شما می توانید حدود استعداد ها و تواناییهای خود را بشناسید ؛سطح تفکر شما بسیار گسترده شده و رشد ذهنی و منطقی شما بتدریج به حد کمال می رسد ؛ اعتماد به نفس و ارزش های اخلاقی در شما رشد می کند و با اطرافیان و جامعه سازگاری بیشتری می یابید ولی هنوز تجربه کافی ندارید .
۳. یکی از مهمترین یادگیری های شما در این دوره ( از پانزده سالگی به بعد ) یادگیری ارزش هاست. شما به ارزش های معنوی علاقه مند شده و به این ارزش ها بیش از ارزش های مادی گرایش می یابید . به مسائل سیاسی علاقمند می شوید و به جستجوی فلسفه زندگی می پردازید.
۴. از هیجانات و حالات عاطفی مختلفی که در این دوران بیشتر گریبانگیر شما می شود : خشم ، ترس ،حسادت و عشق به خصوص در ارتباط با جنس مخالف است . تمایل به رفتارهای نامطلوب مثل سیگار کشیدن ، دعوا کردن ، خشونت یا گوشه گیری از ویژگی های   رفتاری گروهی از نوجوانان در این دوران است .
۵. تمایل به روابط اجتماعی با دیگران و تعلق داشتن به گروه ( دوستان ،همسالان یا همکلاسان ) و پذیرش از سوی آنها برای شما بسیار مهم است . معمولاً ارتباطات اجتماعی شما به دو یا سه دوست صمیمی محدود می شود اما این دوستی عمیق تر و پا برجاتر می گردد .
۶. از مهمترین ویژگی های این دوران ، رسیدن به مرحله تفکر انتزاعی یعنی عالیترین مرحله رشد فکری انسان است . شما می توانید مسایل را تجزیه و تحلیل کنید ، تفکر منطقی داشته و نتیجه گیری نمایید
۷. شما برای آینده خود جهت گیری و برنامه ریزی می کنید و به عنوان یک جوان با اندیشه و متفکر به دنبال هویت و شناخت خود هستید ، به گونه ای که روابط شما با والدین یا سایرین از رابطه با بزرگسال تبدیل می شود .
۸ . از ویژگی های روانی دیگر این دوره ، گسترش دامنه رغبت ها و تمایلات است . مواردی مانند علاقه به فعالیت های هنری ، ورزش ، مطالعه ، تماشای فیلم ، شرکت در مجالس دوستانه و شناختن جنس مخالف و پدید آمدن عشق های نوجوانی خاص این دوره است که اگر همراه با تفکر منطقی و تصمیم درست نباشد ، آینده نوجوان را به خطر انداخته و ممکن است منجر به بعضی انحرافات شود .
۹. در این دوران ، گاهی ممکن است دچار اختلالات و مشکلات خلقی مثل افسردگی ، تمایل به انزوا و بی حوصلگی شوید که با یکسری اقدامات موثر و راه های منطقی می توان آنها را کنترل کرد .
۱۰. از مسایل رایج این دوران ، در نوجوانان فعال شدن هورمون های جنسی است که نشانه اختلال روانی نمی باشد و با رسیدن به آرامش جسمی ـ روانی از طریق ورزش ، فعالیت های  هنری ، برنامه های روزانه فعال و نگرش های سازنده والدین قابل کنترل است .
باید توجه داشته که این ویژگی ها در افراد مختلف متفاوت است و به روحیه فرد و محیط زندگی او ارتباط دارد در ضمن باید بدانید که تمام این ویژگی ها خود به خود دارای جنبه مثبت هستند ،

ولی آنچه سبب می شود که گاه مشکلاتی برای نوجوانان و جوانان به وجود بیاید عبارتنداز از :


۱. کمی تجربه نوجوان و جوان که مهمترین مساله است
۲. حساسیت بالای نوجوانان و جوانان که باعث آسیب پذیر بودن آنها می شود .
۳. میزان مسئولیت پذیری و تربیت دوران کودکی که آن هم به خانواده ، به خصوص والدین و رفتار آنان مربوط می شود اگر از ابتدای کودکی حس مسئولیت در فرد ایجاد و تقویت شود
کمک موثری برای به استقلال رسیدن و رشد اجتماعی در فرد می باشد و اگر نوجوان و اطرافیان آنها آگاه باشند همه استعدادها می تواند در مسیر کمال حرکت کند .

بنابراین براساس آنچه از خصوصیات روانی و رفتاری در دوران بلوغ شناختید ، می توان چنین نتیجه گیری کرد که :


۱. استقلال طلبی ، اولین و مهمترین ویژگی این دوران است که از نظر رشد اجتماعی بسیار اهمیت داشته و در طرز فکر و رفتار شما مشاهده  می شود هر چند به دلیل کم تجربگی و نیاز و وابستگی های دیگر ، هنوز قادر به استقلال کامل ( به مبحث استقلال طلبی و هویت یابی در همین فصل مراجعه کنید ) نباشید .
۲. رفتار شما در این سن نسبت به اوایل بلوغ تغییر کرده و به رفتار بزرگسالان نزدیک می شود ؛
۳. شخصیت شما به تدریج پخته می شود و اعتماد بنفستان بالا می رود ولی تجربه کافی وجود ندارد ؛
۴.  معاشرت و تقلیدها بر شما تاثیر می گذارد . رفتار و خود باوری و هویت یابی شما در ارتباط های متقابل با دیگران شکل می گیرد . بنابراین روش ها و ارتباط های نادرست و نامناسب ، اثرات نامطلوبی به جای خواهد گذاشت ،
۵.   دامنه رغبت ها و تمایلات در شما گسترده تر شده و علاقه به فعالیت های مختلف هنری و ورزشی و شرکت در مجالس دوستانه از جمله صحبت و معاشرت با جنس مخالف پدیدار می شود و حتی در مراحل پایانی دوره بلوغ ، ممکن است فکر و تمایل به ازدواج در ذهن شما مطرح شود . البته اغلب دختران در این دوره به فکر ازدواج می افتند در حالیکه پسران در این کمتر خواهان ازدواج هستند .  ازدواج ، تنها راه مشروع و سالم تامین نیازهای جسمی و روانی و اجتماعی جوانان است ولی برای یک ازدواج موفق ، آمادگی زیستی ، روانی ، مادی و اجتماعی لازم بوده و تا رسیدن به این آمادگی ها برای ازدواج ، برنامه ریزی برای فعالیت های سازنده ، مانند ادامه تحصیل کسب مهارت های شغلی و فنی یا هنری و روابط اجتماعی سالم ، کمک بسیار موثری است .

بهداشت روان و مهارتهای مقابله با استرس ، اضطراب ، خشم و….قسمت اول

 قسمت اول

مقدمه :
سلامتی طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی عبارت است از حالت رفاه کامل جسمی ، روانی و اجتماعی و نه فقط نبود بیماری و ناتوانی.

786864645353.jpg


بنابراین به کسی فردسالم گفته می شود که نه تنها رشد کافی ، وزن مناسب و تغذیه صحیح داشته باشد و از لحاظ جمعی بیماری نداشته باشد بلکه دارای رفتار و فکر سالم نیز باشد . سلامت روانی مانند سلامت جسمی ، صرفاً به معنای نبودن مشکلات و بیماری نیست بلکه سلامت روان هم حالات عالطفی و هم شرایط ذهنی یعنی هم احساسات و هم افکار شما را در بر می گیرد.

هدف و وظیفه اصلی بهداشت روان تامین ، حفظ و ارتقای سلامت روان افراد جامعه است ، به گونه ای که آنها نه تنها بیماری روانی نداشته باشند بلکه از عناصر شناختی عاطفی و هم چنین از توانایی های خود در رابطه با دیگران آگاه شده و با داشتن تعادل روانی بهتر بر استرس های زندگی فایق آیند ؛ کارهای روزانه را پر بارتر و سودمندتر گردانند ؛ از زندگیشان لذت ببرند و با افراد خانواده و محیط خود ارتباط مناسب برقرار نموده و فرد مفیدی برای جامعه باشند .
موضوع سلامتی از بدو پیدایش بشر و در قرون و اعصار متمادی ، مطرح بوده است اما هر گاه از آن سخنی به میان آمده عموماً بعد جسمی آن مد نظر قرار گرفته و کمتر به سایر ابعاد سلامتی ، به خصوص بعد روانی آن توجه شده است .
گرچه طبق تعریف سازمان بهداشت جهانی سه بعد سلامتی با یکدیگر تعامل دارند و با مرز مشخصی نمی توان این ابعاد را از یکدیگر تفکیک نمود ولی معمولاً شاخص هایی برای سلامت جسمی و حتی رفاه اجتماعی در بسیاری از کشورها وجوددارد که هر چند یکبار مورد بررسی و تجدید نظر قرار می گیرد ، اما د رمورد سلامت روانی ، پیچیدگی و مشکل تعریف و ارزیابی آن غالباً منجر به غفلت و نادیده انگاشتن این مهم شده است . 

تعریف سلامت روان
سلامت روانی ، همان طوری که اشاره شد ، مانند سلامت جسمی ، صرفاً به معنای نبودن مشکلات یا بیماری نیست . سلامت روانی هم حالات عاطفی و هم شرایط ذهنی ، یعنی هم احساسات و هم افکار شما را در بر می گیرد . سلامت عاطفی معمولاً به احساسات و زیر و بم های روحیه افراد اشاره می کند . شما ممکن است احساس کنید که غمگین ، شاد ، نگران ، هیجان زده شکست خورده ، یا در اوج کامیابی هستید .
افراد برخوردار از سلامت عاطفی با احساسات و حالات درونی خود در تماس هستند و می توانند به وجود آنها اذعان کنند یا آنها را بروز دهند .
بنابراین سلامت روانی ، توانایی شما را  دردرک واقعیت ها ، همان گونه که هست و پاسخ دادن به چالش های آن  و در پیش گرفتن تدابیر و شیوه های خردمندانه برای زندگی کردن، توصیف می کند .
فرد برخوردار از سلامت روانی بر آن نیست که ار فشارهای زندگی بپرهیزد بلکه می کوشد با واکنش های خود نسبت به این عوامل ، آنها را بشناسد بپذیرد و بر آنها چیره شود  به طوری که امکان تداوم زندگی وجود داشته باشد .
ملاک های سلامت روان


برای تشخیص سلامت روان نیز مانند تشخیص سلامت جسم ، معیارهایی وجود دارند . ملاک های سلامت روان عبارتند از :

۱ . توانایی انجام وظیفه و اجرای مسئولیت های شخصی ،
۲ . توانایی برقراری رابطه با دیگران ؛
۳ . برداشت های واقع بینانه از انگیزه های دیگران ؛
۴ . تفکر منطقی و خردمندانه ؛
۵ . تلاش در جهت سلامتی ؛
۶ . انعطاف پذیری و قدرت تطابق با شرایط گوناگون ؛
۷ . معنی دادن به زندگی ؛
۸ . درک این نکته که خود فرد مرکز جهان نیست ؛
۹ . عشق و محبت نسبت به  دیگران
۱۰ . داشتن توانایی کمک به دیگران یا ارتباط برقرار کردن با آنان ، به دور از خودخواهی ؛
۱۱ . داشتن احساس رضایت بیشتر در روابط نزدیک با دیگران ؛
۱۲ . حس تسلط بر ذهن و جسم که فرد را قادر می سازد برای ارتقای سلامت خود شیوه های مناسب برگزیند وتصمیم های مقتضی اتخاذ کند .
ادامه دارد

از دوست داشتن

از دوست داشتن



امشب از آسمان دیده ی تو
روی شعرم ستاره می بارد
در زمستان دشت کاغذها
پنجه هایم جرقه می کارد
شعر دیوانه ی تب آلودم
شرمگین از شیار خواهشها
پیکرش را دو باره می سوزد
عطش جاودان آتش ها
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه ناپیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست
از سیاهی چرا هراسیدن
شب پر از قطره های الماس است
آنچه از شب به جای می ماند
عطر سکر آور گل یاس است
آه بگذار گم شوم در تو
کس نیابد دگر نشانه ی من
روح سوزان و آه مرطو بت
بوزد بر تن ترانه من
آه بگذار زین دریچه باز
خفته بر بال گرم رویاها
همره روزها سفر گیرم
بگریزم ز مرز دنیاها
دانی از زندگی چه می خواهم
من تو باشم .. تو .. پای تا سر تو
زندگی گر هزار باره بود
بار دیگر تو .. بار دیگر تو
آنچه در من نهفته دریایی ست
کی توان نهفتنم باشد
با تو زین سهمگین توفان
کاش یارای گفتنم باشد
بس که لبریزم از تو می خواهم
بروم در میان صحراها
سر بسایم به سنگ کوهستان
تن بکو بم به موج دریاها
بس که لبریزم از تو می خواهم
چون غباری ز خود فرو ریزم
زیر پای تو سر نهم آرام
به سبک سایه به تو آویزم
آری آغاز دوست داشتن است
گرچه پایان راه نا پیداست
من به پایان دگر نیندیشم
که همین دوست داشتن زیباست 


                                                                فروغ فرخزاد