دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی
دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی

اسرار تربیت کودکان



 اسرار تربیت کودکان

زندگی برای هیچ کس حتی کودک چند ساله شما همیشه بروفق مراد نیست. کودک باید این را با تمام وجودش تجربه کند. او باید بفهمد که همیشه در زندگی چیزهایی هست که او آنها را دوست ندارد و هرگز آنها را نمی خواسته، اما به هرحال اتفاق افتاده است و کاری هم نمی شود کرد. او باید بداند که غم ها و مشکلات همیشه هستند، اما نباید آنها را خیلی جدی گرفت، فقط باید اصل آن را پذیرفت

 شما باید به گونه ای رفتار کنید که کودک یاد بگیرد که چطور این غم هاو مشکلات زودگذر را فراموش کند و چیز دیگری را جایگزین آن کند. 

هرگز احساسات کودک را نادیده نگیرید و بگذارید او به راحتی احساسش را بیان کند. با کودک همدردی کنید و به او راهی پیشنهاد کنید تا غصه هایش را فراموش و یا موضوع دیگری را جایگزین آن کند.

در این مقاله به برخی از این راه ها اشاره می شود.
روز را با شادی آغاز کنید:
در برنامه های کودک، چیزهایی بگنجانید که می دانید او را خوشحال می کند. نگران نباشید، حتماً لازم نیست فلان عروسک یا ماشین گران قیمت را برای کودک بخرید تا او را شاد کنید. این شادی می تواند همراه شدن با او هنگام بازی کردن، مرتب کردن وسایل خانه با یکدیگر یا رفتن به پارک باشد. چیزی که کودک بتواند به امید آن روزش را سپری کند و به یاد آن شب خوشی را بگذراند.
 
قدردانی را به کودک یاد بدهید:
خریدن هر چه که کودک می خواهد او را خوشبخت و راضی نخواهد کرد. مطمئن باشید تنها نتیجه این عمل به بار آمدن کودکی زیاده خواه است. به او بیاموزید که برای چیزهایی که دارد سپاسگزار باشد. به کودک یاد بدهید که چطور از اسباب بازی هایش استفاده و چطور با آنها بازی کند. برای او توضیح دهید که نیازی نیست هر چه راکه دوستانش دارند، او هم داشته باشد. به کودکتان بفهمانید که برای آنچه دارد، ارزش قائل شود و حسرت آنچه را که ندارد، نخورد. 

کسب مهارتهای جدید: به خاطر داشته باشید، لذتی که در آموختن هست، در هیچ کار دیگری نیست. وقتی کودک می آموزد چطور یک بسته راکادو کند، به چنان احساس غرور و لذتی دست می یابد که وصف ناشدنی است. کودکان دوست دارند کارهایی را که اغلب بزرگترها قادر به انجامش هستند، انجام دهند و از اینکه می بینند نسبت به همسالان خود امتیازی دارند، لذت می برند. شما می توانید این حس را با آموزش مهارت های جدید در کودک تقویت کنید. 

بی حوصلگی در کودکان: هرگز سعی نکنید کودک بی حوصله را همیشه خودتان سرگرم کنید. کودکان باید یاد بگیرند بتوانند خودشان به تنهایی بازی کنند و سرگرم باشند. البته از او بپرسید وقتی حوصله اش سر می رود دوست دارد چه کارهایی انجام بدهد، فهرستی از این کارها را تهیه کرده و سعی کنید گاهی خلوت کودک را نیز پر کنید و با او در بازی هایش همراه شوید. 

آموزش رفتار مناسب به کودک:
کودکان اغلب دو دسته هستند: کودکانی که مستقلند و بر نفس خود تسلط دارند و کودکانی که مرتب نیاز دارند رفتارشان اصلاح شود یا نکاتی به آنها تذکر داده شود. در واقع این خود ما هستیم که با رفتارمان تعیین می کنیم که کودک چگونه باشد. پس کودکان را با احساس استقلال و مسئولیت بار بیاورید. کارهایی را که از عهده شان برمی آید به خودشان واگذار کنید، به عبارتی از آنها افرادی با اراده و مصمم بسازید. نشان دادن رفتاری درست و معقول در برابر اشتباهات کودکان نه تنها آنها را سرخورده نمی کند، بلکه به آنها اجازه خطر کردن و پذیرفتن اشتباهات را نیز خواهد داد.
کمک فکری:
وقتی که کودک شما برخی از مکعب ها را می سازد، اما برای چندمین بار برج او فرو می ریزد، از خود او بپرسید به نظرت چه کار باید بکنی که دیگر این اتفاق نیفتد؟ اگر او گفت: نمی دانم، نظر خودتان را با او در میان بگذارید، اما به او نیز فرصت فکر کردن بدهید مهم این است که به کودکتان بگویید اجازه دارد خودش در کارهایش تصمیم بگیرد و اینکه فرد بی اراده و بی قدرتی نیست. او می تواند در به دست آوردن موفقیتش با شما سهیم باشد. به کودک بیاموزید که به انتخابهایش بها و به تصمیماتش اهمیت بدهد. او از اینکه بتواند روزی بر زندگی اش تسلط داشته باشد احساس رضایت و غرور می کند. 

برای فرزند خود وقت بگذارید:
آیا تا به حال شده است که در روز چند ساعت از وقت خود را به کودکتان اختصاص دهید؟ حتماً پاسخ بسیاری از شما مثبت است، اما دقیقاً فکر کنید و ببینید آخرین باری که با کودکتان بازی کرده اید، کی بود یا آخرین باری که برای او کتاب داستان خواندید یا در کنار او برنامه مورد علاقه اش را تماشا کردید و به حرفهایش با علاقه گوش کردید و...
البته ممکن است در طول روز ساعاتی وجود داشته باشد که اعضای خانواده در کنار هم جمع شوند، اما این به معنای در کنار هم بودن نیست، چون اگر دقت کنیم، هر کدام در گوشه ای مشغول به کاری هستند و فقط در زیر یک سقف هستند.
مادر کودک را به حمام می برد، اما مرتب به او گوشزد می کند که همه کارهایش مانده است و او فرصت آب بازی ندارد. شب ها پدر برای فرزندش داستان می گوید، اما در مقابل اصرار کودک به گفتن داستانی دیگر بهانه کارهای عقب مانده اش را می آورد و برق اتاق را زود خاموش می کند. آیا شده شما برای چند لحظه این کارهای عقب مانده را فراموش و سعی کنید لحظاتی را با کودکتان بگذرانید و به حرف هایش گوش کنید؟ مطمئن باشید ایجاد سازگاری های بسیار کوچک، اما مهم در رفتار شما با کودکتان می تواند پیشرفت های بسیاری را در زندگی خانوادگی تان ایجادکند. شمامی توانید با عمل به موارد زیر تغییرات بزرگی را در رفتار خود باکودکتان احساس کنید. 

تشویق:
پسر شما در زمین بازی به دوستش اجازه می دهد تا چند لحظه سوار دوچرخه اش شود. دختر شما یک کارت تبریک قشنگ برایتان درست می کند. سعی کنید همیشه هنگامی که چنین کارهای قشنگی را از فرزندتان می بینید، او را تشویق کنید.
متأسفانه اغلب ما در تکاپوی زندگی روزمره، رفتارهای صحیح بچه ها را نادیده می گیریم، درحالی که این رفتار شاید بی اهمیت و پیش پا افتاده امروز کودکان، پایه های رفتارهای درست انسانی آنها در فردا خواهد بود و این شما هستید که باید این رفتارها را تقویت کنید.
تشویق و توجه به رفتارهای محبت آمیز فرزندتان روش مطمئنی برای کمک به اوست تا بتواند هویت پایدار و ثابتی در خویش ایجاد کند و احساس خوبی نسبت به خودش داشته باشد. همچنین این تشویق ها باعث می شود که کودک خوبی های دیگران را نیز فراموش نکند و همیشه سپاسگزار و قدرشناس باشد. 

هنگام عصبانیت بحث نکنید:
حتماً برای شما هم پیش آمده است که از متقاعد کردن یک کودک چهار ساله عصبانی، خسته و نا امید شده اید و هر چه به او می گویید خوردن بیسکویت قبل از شام کار درستی نیست به گوش او فرو نمی رود و حرف های شما اصلاً برای او در آن شرایط قابل درک نیست. بحث کردن با کودکی که در حالت طبیعی قرار ندارد، کاملاً بی فایده است و به جای متقاعد کردن او اوضاع خراب تر می شود. این کار شما باعث می شود که او احساس حقارت و شما نیز احساس اتلاف وقت و ناتوانی کنید.
سعی کنید در این مواقع، موقعیت را تغییر دهید اگر در یک مکان عمومی هستید به جای خلوت تری بروید. اصل قضیه، پرت کردن حواس کودک است. اگر می توانید حواس او را پرت کنید واگر نه سعی کنید خود به کار دیگری مشغول شوید. 

برای کودکتان کتاب بخوانید: 
قبل از خوابیدن فرزندتان کمی کنار او بنشینید و از کتاب های مورد علاقه اش داستانی برای او بخوانید. شاید هر شب بتوانید فقط قسمتی از یک داستان را بخوانید، این موضوع چندان مهم نیست، مهم آن است که شما از این کار لذت می برید و احساس خوبی دارید. اگر چه داستان ها به طور غیر مستقیم به بچه ها درس هایی از زندگی می دهند، اما تحقیقات نشان می دهد که آهنگ و ریتم گفتار شما هنگام خواندن کتاب، کودک را آرام و به او کمک می کند که استرس ها و نگرانی هایش را فراموش کند و بیشتر پدر و مادرها نیز از این حس آرامشی که در کودکشان ایجاد می شود لذت می برند.
 
برقراری ارتباط عاطفی باکودکان:
سعی کنید با کودکتان رابطه عاطفی و دوستانه ای برقرار کنید. او را در آغوش بکشید، موهایش را نوازش کنید و یا دستهایش را در دستانتان بگیرید. همین کارهای ساده و محبت آمیز کمک بزرگی است، بدین ترتیب شما بدون اینکه حرفی به کودک بزنید به او می فهمانید که چقدر دوستش دارید.ما اغلب فکر می کنیم تنها با بیان احساساتمان می توانیم آن را به دیگران منتقل کنیم، اما اغلب این نکته مهم را نادیده می گیریم که کلمات در مقایسه با عمل بسیار کم اهمیت است، آنچه مهم است عمل و رفتار شماست. ما اغلب فراموش می کنیم که چقدر رفتار و اعمال سرشار از مهربانی ما می تواند قدرتمند باشد و به راحتی احساس ما را به طرف مقابلمان القا کند. 

نگران نباشید: متأسفانه اغلب والدین نگران آینده فرزندان خود هستند و براین گمانند که بهترین پدر و مادرها، آنهایی هستند که همیشه نگرانند. کودک شما برای صبحانه فقط شیرکاکائو می خورد و شما نگرانید که نکند در آینده او آدم بدغذایی شود و خوب رشد نکند، فرزندتان در بازی های خود با دوستانش معمولاً می خواهد به دیگران دستور دهد و شما نگرانید که نکند در آینده هیچ دوستی برای او باقی نماند. شما می توانید طرز تفکر خود را عوض کنید. ما هر چه نتایج منفی کاری را در نظر بگیریم، آن کارها بیشتر برایمان اتفاق می افتند. وقتی شما نگران عادات غذایی کودکتان هستید، مسلماً طوری واکنش نشان



اغلب این نکته مهم را نادیده می گیریم که کلمات در مقایسه با عمل بسیار کم اهمیت است...

 

می دهید که کودک لج می کند و حتی غذای مورد علاقه اش را هم نمی خورد و تنش ایجاد می کند و وقتی شما فکر می کنید ممکن است فرزندتان در آینده تنها بماند، او هنگام بازی با دوستانش بیشتر احساس ریاست می کند و فقط خواست خودش را در نظر می گیرد، در نتیجه کسی با او بازی نمی کند و تنها می ماند.
به جای فکر کردن به چیزهای بد به چیزهای مثبت و خوب فکر کنید و بگذارید که زمان، مسائل را حل کند. شاید فرزند شما قبل از رفتن به مدرسه با اصرار می خواهد که لباس های رنگارنگی را که خودش انتخاب کرده، بپوشد و همیشه شما بر سر این موضوع با او بحث می کنید و در نتیجه او دیر به مدرسه می رسد، اما به جای جروبحث، آیا بهتر نیست که به خودتان بگویید ممکن است لباس فرزندتان مناسب به نظر نرسد، اما او می خواهد یاد بگیرد که خودش تصمیم بگیرد و این مسأله ارزش بسیار مهمی دارد. مهم نیست که لباس های او مناسب نیست و یا کمی دیر به مدرسه می رسد. 

ایجاد اعتماد به نفس در کودک:
آیا تا بحال فکر کرده اید که اعتماد به نفس از چه زمانی در کودک شکل می گیرد و رشد می کند؟ محققان می گویند کودک از لحظه تولد توانایی رشد و پرورش این خصیصه مهم را دارد. همزمان با رشد کودک و با آغاز فراگیری مهارت های مختلف ، اعتماد به نفس نیز در او تقویت می شود. برای رسیدن به موفقیت، کودک نیاز دارد که خودش تجربه کند و هر مهارت جدید را با وجود تمام سختی هایش به تدریج و به تنهایی فرابگیرد. اگر بیش از حد به کودک کمک کنید، آنگونه که باید از موفقیت هایش احساس رضایت نخواهد کرد. اغلب برای والدین سخت است که به کودک کمک نکنند، اما بدانید برای برداشتن هر قدم جدید، کودک باید چندین بار به زمین بیفتد و خودش به تنهایی بایستد و گام بعدی را بردارد. البته شما هم باید به طور غیر مستقیم او را کنترل کنید و در واقع محدودیت هایی برایش قائل شوید. بعضی مردم به اشتباه معتقدند که اعتماد به نفس زیاد باعث می شود که کودک لوس یا خود رای شود، برعکس کودکی که فاقد اعتماد به نفس است، احساس امنیت نمی کند. پدر و مادری که به فرزند خود عشق می ورزند، به او اجازه می دهند تا به تنهایی کارهایش را انجام دهد و کودک نیز یاد می گیرد که چگونه از عهده مسئولیت های بزرگتر برآید. به علاوه چنین کودکی احساس خوبی نسبت به خود پیدا می کند و یاد می گیرد که چگونه به دیگران اهمیت بدهد و در آینده نیز از عهده مسئولیت های بزرگتر برآید. 

ترسهای کودکان:
در زندگی لحظاتی وجود دارد که حتی مستقل ترین کودکان نیز نیاز به حمایت و تشویق والدین دارند تا بتوانند اعتماد به نفس داشته باشند و به خوبی از پس کارهایشان برآیند. مثلاً وقتی خانواده ای از جایی به جای دیگری نقل مکان می کند و کودک دوستانش را از دست می دهد و در جمع جدید و غریبی قرار می گیرد و یا وقتی دردرسی نمره کمی می گیرد، نیاز دارد که شما به او بگویید: می دانم که چقدر برایت سخت و ناراحت کننده است، اما تو قبلاً نمرات خوبی می گرفتی، پس دوباره هم می توانی این کار را بکنی. بچه ها در سنین خاصی نیاز به کمک و حمایت از طرف والدینشان برای بهبود اعتماد به نفس خود دارند. اعتماد به نفس خصیصه بسیار مهمی است که باید در وجود فرزندتان رشد و پرورش پیدا کند. کسانی که دارای این خصوصیت مهم باشند، آمادگی رویارویی با مشکلات در هر سن و هر مرحله ای از زندگی را دارند و می توانند نسبت به خودشان و کارهایشان احساس بهتری داشته باشند و قدرت ایجاد تغییر در این دنیای بزرگ را دارند. 

مخالفتهای کودکان:
کودک اغلب از طریق مخالفت کردن با بزرگترها می خواهد ببیند که قدرت در دست کیست، او، یا شما. در واقع او می خواهد محدودیت ها و آزادی هایش را بهتر بشناسد، اما شما با کمک به فرزندان می توانید میزان مقاومت کودک را تا حد زیادی کاهش دهید. او باید درک کند که خودش مسئول اعمالش است و کاملاً در کنترل شما نیست. او از خود اراده دارد و می تواند انتخاب کند. وقتی به کودک حق انتخاب می دهید، او بیشتر احساس امنیت و کنترل می کند و کمتر به شکل یک حریف به شما نگاه می کند و به مبارزه با شما می پردازد. در واقع با دادن حق انتخاب و تصمیم گیری به کودک او را خلع سلاح می کنید. وقتی به کودک دستور یا فرمان می دهید، او قدرت شما را احساس می کند، اما از این قدرت اصلاً خوشش نمی آید، پس فورا اعتراض و مخالفت می کند.
مثلاً اگر می خواهید فرزندتان برای شام سبزیجات بخورد، به او دستور ندهید، بلکه از او بپرسید بیشتر دوست دارد هویج بخورد یا پوره سیب زمینی. در واقع، وقتی او را در روند تصمیم گیری سهیم کنید، مطمئناً نتیجه بهتری خواهید گرفت.
 
به حرف کودکان گوش بدهید
یکی از راه هایی که می توانید اعتماد کودکان را جلب کنید، این است که آنها مطمئن باشند شما به آنها توجه دارید و یکی از راه های توجه داشتن به کودکان گوش کردن به حرف های آنهاست. البته این به این معنا نیست که شما مشغول انجام کارهای خودتان باشید و حرف های آنها را نیز بشنوید و کاملاً بی اعتنا باشید، بلکه منظور گوش کردن فعال است، یعنی کاملاً به حرف آنها توجه کنید، نظر خودشان را بپرسید و بعد هم نظر خودتان را بدهید. سعی کنید زمان خاصی را به فرزندتان اختصاص دهید تا او بتواند به راحتی با شما صحبت کند، بعد از گوش کردن به حرف هایش با او احساس همدردی کنید، مثلا ممکن است او احساس ترس، اندوه، شکست و یا تنهایی کند. احساس او را شناسایی و برای حل مشکلش به او کمک کنید. شما باید او را مطمئن سازید که همیشه بهترین یار و پشتیبان او خواهید بود و او هرگز تنها نخواهد ماند.
 
اجازه گرفتن را به کودکان آموزش دهید
وقتی که کودک معنی و مفهوم کلمه نه را می فهمد، قادر خواهد بود که امیال مثبتش را نیز بیان کند. مثل: من می خواهم، من نیاز دارم، این مال من است و... او همیشه کوتاه ترین و آسان ترین راه را انتخاب می کند. اگر اسباب بازی دوستش را بخواهد، فورا می رود و آن را از دوستش می گیرد، بدون اینکه از او بپرسد آیا اجازه این کار را دارد یا نه.
گام نخست برای والدین این است که ابتدا مشکل را برای کودکان مشخص و سپس راه حل آن را ارائه کنند. شاید توضیح این مساله کمی برای کودک مشکل و غیر قابل فهم باشد، اما کودکان نیاز دارند که یک سری قوانین را بیاموزند. مثلا به او بگویید در خانه باید قبل از انجام هر کاری اجازه بگیرد. کودک باید بفهمد که کارهایش عواقبی دارد که افراد دیگر را نیز تحت تأثیر قرار می دهد.
سعی کنید کودک بیاموزد که احساسات دیگران را درک کند، مخصوصا وقتی مشکلی پیش می آید، به او یاد بدهید که خودش را جای دیگران بگذارد. مثلا وقتی کودک شما اسباب بازی دوستش را می گیرد، به او بگویید اگر دوستت اسباب بازی تو را می گرفت، تو چه احساسی داشتی و چه کار می کردی؟ بهتر نیست به جای این کار اول اجازه بگیری؟ به خاطر آوردن خاطرات مشابه به کودکان کمک می کند که احساس طرف مقابلشان را درک کنند. 

برای بچه ها مثال بزنید
بچه ها همیشه با مثال مسائل را بهتر می فهمند. یادآوری اشتباهات گذشته در قالب مثال آنها را در حل بسیاری از مشکلات یاری می کند. از امر کردن و دستور دادن بپرهیزید و از خود کودک بخواهید به مشکلش فکر و راه حل مناسب را پیدا کند. بچه ها می خواهند والدین به حرف هایشان گوش بدهند و این والدین هستند که به بچه ها می فهمانند چطور مشکلاتشان را خودشان حل کنند. به کودک آموزش دهید اگر او درست احساساتش را بیان کند، شما هم به حرف های او گوش خواهید داد.گاهی اوقات می توانید از طریق خواندن کتاب کودکتان را راهنمایی کنید. مثلا کتاب هایی برای او تهیه کنید که به مشکلات شما و فرزندتان اشاره دارد. بعد از خواندن کتاب، مشکلتان را با او در میان بگذارید و مثلا از او بپرسید اگر آن روز که تو و دوستت سر همین موضوع دعوایتان شده بود، تو هم اینگونه عمل می کردی، بهتر نبود؟ در واقع، او با رسیدن به راه حل های جدید برای مشکلات مشابه و تکراری، سعی می کند واکنش مناسب تری در موقعیت های خاص نشان بدهد و روابط اجتماعی اش را به تدریج بهبود می بخشد. 

می توانید اشتباه کنید: هر کودک جدا از آنکه متفاوت و منحصر به فرد است مشکلات خاص خودش را نیز دارد. همه بچه ها اشتباه می کنند و این کاملاً طبیعی است. وقتی پدر و مادر از فرزندشان انتظار کامل بودن دارند، این فرزندان احساس ناشایستگی می کنند و خود را از رسیدن به موقعیتی که پدر و مادرشان انتظار دارند ناتوان می بینند.
پدر و مادر باید پیوسته معیارهای خود را با توجه به توانمندی های فرزندانشان مورد تجدید نظر قرار دهند. توانایی های کودکان در سنین مختلف تغییر می کند. هر کودک توانایی های خاص خود را دارد. ممکن است کودک شما در زمینه ای ضعیف باشد و به همین دلیل باید در این زمینه به خصوص به او کمک کنید. کودکان هرگز نباید این پیام را دریافت کنند که چون مرتکب اشتباه شده اند، بد و مقصر هستند.
وقتی به فرزندانمان پیام منفی مخابره می کنیم از آنها موجوداتی ضعیف و ناتوان می سازیم و به آنها احساس بی ارزش بودن می دهیم. بدین ترتیب آنها اعتماد به نفس شان را از دست می دهند و انگیزه ای برای رسیدن به موفقیت های بعدی نیز نخواهند داشت