روز اول که دیدمش بدجوری بهم خیره شده بود. بعداً فهمیدم
که چشماش چپه
و داشته پیکان 57 رینگ اسپرت دو متر اونور تر رو نگاه
میکرده! یه آه از ته دل کشید.
بعداً فهمیدم که آه نبوده و آسم داره. بهش
یواشکی یه لبخند زدم، ولی اون قیافه جدی مردونش رو عوض نکرد.
این خودداریش
واسم خیلی جذاب بود. بعداْ فهمیدم که خودداری نبوده، بلکه تاحالا تو کف
اون پیکان 57 بوده و تازه متوجه من شده بود!!
آروم و با عشوه اومدم جلوش،
دیدم تند تند داره بهم چشمک میزنه.
کارش به نظرم با مزه اومد. بعداً
فهمیدم که تیک داره و پلک زدنش دست خودش نیست.
اومد یه چیزی بگه ولی از بس
هول شده بود، به تته پته افتاده بود. بعداً فهمیدم این بشر خدادادی هول
هست و لکنت زبون داره. سرش رو از شرمش انداخت پایین
و گفت س س س سلام.
بعداً فهمیدم از شدت شرمش نبوده و میخواسته من دندونهای زردش رو نبینم.
بعد از یک سری اسم و فامیل بازی، ازم پرسید آخرین کتابی که خوندی اسمش
چیه!؟ گفتم: اَ...اَ...یادم نیست.
گفت: چه جالب، نویسندش کیه!؟ از این
تیکه بامزش خندم گرفت. بعداً فهمیدم که تیکه نبوده و بیچاره چیزی به اسم
IQ اصلاْ نداره.
بوی عطرش بدجوری مستم کرده بود. بعداً فهمیدم بوی عطر نبوده،
بلکه...
بهم گفت بیا یه کم قدم بزنیم.
این حرفش خیلی به نظرم
رمانتیک بود. بعداً فهمیدم دستشویی داشته و میخواسته به سمت توالت عمومی
حرکت کنیم.
ازش پرسیدم دانشگاه میری؟ گفت آره، مدرسمون تو دانشگاهه! از
این شوخ طبعیش خیلی خوشم اومده بود.
بعداً فهمیدم که اصلاً هم شوخ طبع
نیست و منظورش مدرسه افراد استثنایی توی دانشگاه شهید بهشتی بوده! بهش
گفتم داره دیرم میشه. گفت اگه میشه شمارت رو بده که بهت زنگ بزنم،
من هم
دادم و اون هم شماره رو زد تو موبایلش. ولی هیچوقت زنگ نزد! بعداً فهمیدم
کادوی تولد 30 سالگیش یه موبایل اسباب بازی بوده که همه جا با خودش
میبردتش!
خیلی باحال بود قضیه اون ضرب المثله که همه رو برق میگیره اون بدبختو کش .... ادیسون
وای خیلی بامزه بود. اینقدر طبیعی تعریف کردی فک کردم خودت واقعا تو موقعیت بود
چه باحال

سلام...وبلاگ قشنگی داری...
ممنون میشم اگه از وب لاگ منم دیدن کنی
سلام.راستش خیلی باحالی.میخواستم بگم که اون وب تاریخی بود وترجیح دادم یه جدیدی بسازم.
آزاده جان .خیلی خیلی خندیم نمیدونم !کی بوده؟فکر می کنم خیلی وقت بود که آنقدر نخندیده بودم .
راجع به سئوالی که کرده بودید ؟ باید بگویم بچه ها در یاد گیری مشابه نیستند بعضی ها سریع تر یاد می گیرند و بعضی آهسته تر هستند ولی آنچه که مسلم است باید برای بچه ها خیلی وقت گذاشت و به اصطلاح کمی سر به سرشون گذاشت و در آنها انگیزه بوجود آورد که وادار شوند حرکت کنند یا از خودشان صدا در بیاورند . در هر صورت اگر دلیل پزشکی نداشته باشد نباید نگران بود آنچه که مسلم است مادران جوان خیلی عجله دارند . اگر بیشتر می خواهی بدانی لطفاْ مقاله ای که در سایت من با تیتر ( کودکان و یادگیری) است را بخوان .
موفق باشی
وای خیلی بامزه بود
وای ی ی ی ی ی ی ی ی ی
خدای من
به نظرم اونی که این تعبیرات رو از طرف مقابلش کرده IQ تره
آزی جان سلام...
غیبت من این بار خیلی طولانی نشد..زودی اومدم..
سلام
نوشتار های زیبایی داری.
یکی گفته:عشق یعنی اینکه شصت در صد ببخشی و چهل در صد بگیری و بگوی این دو با هم برابرند.
بهترین ها برای تو.
خیلی معرکه بود
خیلی خوشم اومد
ایول