. آن روزها رفتند
. آن روزهای خوب
. آن روزهای سالم سرشار
. آن آسمانهای پر از پولک
. آن شاخساران پر از گیلاس
. آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر
. آن بامهای بادبادک های بازیگوش
. آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها
. آن روزها رفتند
. آن روزهای برفی خاموش
. کز پشت شیشه در اتاق گرم
. هر دم به بیرون خیره می گشتم
. پاکیزه برف من چو کرکی نرم
. آرام می بارید
. بر نردبام کهنه ی چوبی
. بر رشته ی سست طناب رخت
. بر گیسوان کاجهای پیر
. و فکر می کردم به فردا ....... آه فردا
<< فروغ فرخزاد >>
<< >>
سلام
مرسی
لینک شدی آزاده جون باهمون عنوانی که خواستی
شعرهای فروغ فرخ زاد ناراحت کنندست امامن دوسش دارم
میروم خسته وافسرده زار
سوی منزلگه ویرانه خویش
بخدامیبرم ازشهرشما
دل سرگشته ودیوانخ خویش
فروغ فرخ زاد
آره عزیزم
من احساسموازدوبیت شعری که ازفروغ واست نوشتم گفتم
اماکسی هست که به احساساتت جواب بده قطعاغیرخداکسی نسیت
اگرتنهاترین تنهاشوم بازم خداهست...
قطعا همین طوره
درود بر شما
بله دوست عزیز هرکسی میتواند زرتشتی شود. خود ما هم که پدر و مادرمان زرتشتی هستند تا قبل از رسیدن به سن بلوغ رسما زرتشتی به حساب نمی آیم و بعد از رسیدن به سن بولغ باید به اختیار زرتشتی شویم.
سلام وبلاگتون خیلی عالیه .....خوشحال میشم بیشتر باهاتون آشنا بشم
تازه آبیدمچه قالبی به به به
یادش گرامی شاعر پر احساس خوب ایرانی
سلام آزاده جااان
خوبی؟
ببخش یک مدت نبودم
خوشحال میشم از وبلاگ جدیدم دیدن کنی البته با نظر
مررررررررررسیییی
سلام آزاده جان
ممنون که بی خبر آپ میکنی
حیف که شعر فروغ رو گذاشتی دلم نمیاد قهر کنم وا...
سلام آزاده جووون
ممنون که بمن سر زدی
بازم بیاا
درود بر شما
دوست عزیز فکر میکنم اگر با کتاب دین نو از دین کهن نوشته دکتر فرهنگ مهر شروع کنید خوب است
خب قبول که اونروزا رفتن.
مام کاااااااااااااااملا فمیدیم و درک کردیم.
الان باس چیکار کنیم؟