« برو بمیر »
و این جمله مثل جاده ی نفرین به خودم برگشت
مرده ام
تا تو را درونم دفن کرده باشم
از این گور که دهانش بسته نمی شود
می ترسم
که مدام تکرار می کند
کسی در من زنده به گور می شود
می ترسم
و هرچه از خودم می دوم
هرچه در خیابان های شلوغ گم می شوم
گورم چرا گم نمی شود
خسته ام
از حمل نعشی که پنجه های محکم مردانه ای دارد
خسته ام
می چسبم به سینه ی دیوار
تا تو را آگهی کرده باشم
آهای
به من تسلیت بگویید
کسی با من
کسی از من
کسی در من مرده است
و دیواری
که قلبش از سنگ می تپد
تکیه گاه فراموشکاران است .
منیره حسینی
مرسی عزیزم
دوست عزیز سلام
شما از مهداد عرفانی خبری ندارین
ممنون میشم خبری به من بدین
و اگه هر اطلاعی از ایشان حتی کم باشه
نه متاسفانه