دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی
دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی

تسلط بر خود

- تسلط بر خویش از کجا آغاز می شود؟


تسلط بر خویش عبارت است از توانایی پیگیری همه جانبه مجموعهای از تصمیمها که با دقت سنجیده و آغاز شده باشند. کسانی که بتوانند براستی از عهده چنین کاری برآیند، افرادی استثنایی اند.
در وهله اول، افرادی یافت می شوند که حتی چشم انداز سخت ترین مجازاتها نیز بزحمت می تواند از بروز غرایز سرکش، و تمایلات تباه یا افراطی در آنها مانع شود. چنین افرادی نمی توانند در برابر گرایشهای اجتماع ستیزی خود واکنش نشان دهند (و بدون شک در فکر آنهم نیستند!)، . گرایش تاب ناپذیری هم در آنها وجود دارد که به کارهای خلاف قانون روی آورند، در حاشیه اجتماع زندگی کنند و پیوسته خود را در معرض مجازاتهای قانونی قرار دهند.
از سوی دیگر، عده زیادی هم هستند که تا اندازه ای، ولو اندک، شور وطن خواهی وعلاقه به اجتماع دارند و چندان می توانند بر خود لگام بزنند که از هرگونه مبارزه و برخورد با قانون و قواعد اجتماعی بپرهیزند.
دسته سوم، افرادی اند که عوامل ارزشمند و قابل تحسینی در رفتار آنها تاثیر می گذارد؛ مانند میل به رفتار غیرقابل سرزنش داشتن، ملاحظه دیگران را کردن و ابراز همدردی و همدلی با ایشان، مهربان بودن، درستکاری، حس اجتماعی، میل به انجام درست هر کار، احترام گذاردن به دیگران، بیم از مجازات الهی و مانند اینها.


تا اینجا که فقط سه دسته از نمونه ای بسیار وسیع را بررسی کردیم، می بینیم که وقتی نیک بر بد و سودآور بر زیانبار چیره می شود، هنوز نمی توان گفت که کنش سنجیده (آگاهی یا ضمیر هشیار روانی) بر کنش خودبخودی (ضمیر ناهشیار) غلبه کرده است. ظاهرا نقش نیروهای نیک و نیروهای تلقین ستیز محیط، علی الاصول مورد تردید است.
تسلط بر خویش، به معنای ناب آن، با ابتکار سنجیده درخویشتنداری و کف نفس آغاز می شود، وهیچ چیز دیگری جز تصمیم گیری مستقل خودتان در اینکار به شما کمک نمی کند. مثلا انسانی که وظایف اجباری روزمره ای را بر عهده دارد که بدون تحمل زیانهای فوری نمی تواند از زیر بار آنها شانه خالی کند، به طور ارادی وظیفه ای را بر خود تحمیل می کند. این وظیفه جزئی از برنامه ای به شمار می آید که خودش آن را پذیرفته و کنش آگاهانه تسلط بر خویش محسوب می شود.
این کتاب برای کسانی نوشته شده که می خواهند توانایی کنش مستقل را بیابند یا جنبه ای از منش خود را تغییر دهند، نقصی را برطرف کنند، از عادتی رهایی یابند، صفات و خصوصیات سودمندی کسب کنند والی آخر. برنامه ما از همین نتایج جزئی تشکیل می شود؛ در واقع نشان خواهیم داد که چگونه می توان کاملا بر خویش تسلط یافت.

2- هدف کلی
هر تلاشی که به منظور مهار خویشتن در جهت هدف خاصی انجام می گیرد، دو پیامد دارد. نخست اینکه از سرگیری کار را آسان می کند؛ ثانیا اراده سنجیده را تقویت و جوش و خروشهای غریزی (مجموع اعمال خودکار) را سست می کند، که یکی از آنها را نیروی راهنما و دیگری را نیروی انگیزش تلقی می کنیم.
فرض کنیم یک آدم خجالتی از پانزده روز پیش بر آن شده که در هنگام تنهایی مراقب افکار واعمال خود باشد و بکوشد برهرگونه محرک مخالف با قواعدی که می خواهد مراعات کند، غلبه یابد. این آدم کمرو با چیرگی بر برخی نمودهای کنش سنجیده و پیش بینی شده سرشت خویشتن، در واقع امکان چیرگی بر آن نمودهای سرشتی را در وجودش پرورش داده و تقویت می کند. به علاوه، می تواند بر تظاهرات حادتر نیز تسلط یابد. سرانجام، قوای ضمیر هشیار خود را بر ضمیر ناهشیار، و بخصوص بر هیجاناتش، مسلط کرده است. در این صورت، وقتی در آینده نشانه های حس کمرویی را در خود بیابد، دشوارتر سلطه آن را خواهد پذیرفت و آسانتر بر آن چیره خواهد شد و پس از کوتاه زمانی می تواند آن را کاملا از میان بردارد.
یکی دو نمونه دیگر:
فردی به علت فعالیتهای شدید و عنان گسیخته فکری دستخوش بیخوابی است، هرگاه می خواهد بخوابد خوابش نمی برد. البته، به کمک یک رژیم غذایی مناسب و جنبه های کلی بهداشتی می توان تا حدی این آشفتگی روانی را کاهش داد؛ ولی این اقدامات کافی نیست. چاره او این است که عادت کند همواره عنان فکر خود را در اختیار گیرد، یعنی در طول روز اندیشه اش را به مشغولیتهایی پیش بینی شده متوجه و روی برخی مباحث مورد نظر متمرکز کند، و سایر موضوعات را از دایره ذهن خود براند. به این ترتیب، او ضمیر ناهشیار خویش را سامان خواهد داد و شبها از طریق تجسم موضوعهای در خور و خوشایند، خواهد توانست به آسانی به خواب برود.
این اصل در مورد جمله آشفتگیهای خودبخودی بدن آدمی صدق می کند. مثلا، می توان با مهار کردن کلیه حرکات و اعمالی که خودبخود و غیرارادی انجام می دهیم، لگام حرکات تنفسی خود را در دست گیریم و به اختیار درآوریم. توفیق در انجام این امر، مستلزم تلاش روحی فوق العاده ای است و به تسلط روانی و درونی بر خویشتن می انجامد.
درون آدمی جایگاه گروهی از نیروهاست کهنقش آنها را می توان در یک کلمه جمعبندی کرد: «راهبردن یا حکمرانی». مجموعه این نیروها- که مهم نیست به آنها آگاهی روانی یا مجموعه حالات روانی برتر بگوییم- با فعالیت تقویت می شوند وبا سستی راه زوال می پیمایند. اگر فعلا نمی توانید جلوی فلان انگیزه خود را بگیرید یا بر فلان سستی خود غلبه کنید، دست کم این فرصت را از دست ندهید که در خارج از دایره هدفهایی که اصولا ذهنتان را به خود مشغول می کنند، از این قوای حاکم بهره گیرید. اگر برنامه وسیع و هماهنگی را بپذیرید و فقط دویا سه مورداصلاح در خود بوجود آورید، و بقیه را به حال خود واگذارید، می توانید در راه اختیار یافتن بر خویشتن سریعتر گام بردارید.

بنابراین ما حتی به افرادی با منش لرزان و ناپایدار حتما توصیه می کنیم که نه تنها از آغاز به تغییراتی خاص یا اصلاحاتی دقیق و بسیار قوی چشم بدوزند، بلکه به یک برنامه جامع تسلط بر خویشتن توجه کنند. به این منظور باید بکوشیم همزمان به اصلاح وتعدیل سنجیده مجموعه وظایف بدن بپردازیم، بتدریج وآهسته بر احساسات خود مهار بزنیم، در هنگام هیجان شدید آرامش وخونسردی خود را حفظ کنیم، با هوشیاری وروشن بینی بر احساسات خود چیره شویم، فعالیت خود را روشمند و اوقات فراغت خود را سودمند کنیم، در زندگی روزمره بیش از پیش درایت، تامل و تزلزل ناپذیری به خرج دهیم، و از طریق تمرینهای مداوم قوه تمییز و تحلیل، قوای روحی و فکری خویش را رام وانعطاف پذیر کنیم.

3- امکانات
هر کس در پیرامون خود موارد تغییری ارادی فردی را شاهد بوده است. افراد سست عنصری را دیده ایم که شهامت یافته اند، به آدمهای افراطگری برخورده ایم که عادات خود راترک کرده ونمونه اعتدال و میانه روی شده اند، اشخاص گریزان از فعالیتی که با پشتکار به کار پرداخته اند ومانند اینها. پس روشن است که می توان خود را تغییر داد.
همه جا در اطراف خود زنان ومردانی با تسلط کامل بر خویشتن را مشاهده می کنیم، ولی آنان همیشه در قبل چنین نبوده اند. پس تسلط بر خویش امری اکتسابی است.
اما، در اینجا شاید از خود بپرسید که آیا آنچه برای دیگران ممکن بوده، برای من نیز میسر است یا خیر. در واقع برخی اظهار نظرها در این حکم تردید ایجاد می کنند:
به نوشته دوپورتال: « اگر من هیچ ارادهای نداشتم چگونه می توانستم نخستین گامها را، ولو کوچک، برای تقویت آن در وجود خودم بردارم، واز کجا باید یاری می طلبیدم؟ با این فرض که از قبل همین مقدار اندک در وجود من بوده است، وآنچه را که فقدان اراده می نامند در واقع جزء بسیار اندکی از آن نباشد، با چه معجزه ای این مقدار اندک به بسیار تبدیل یافت؟... برای اینکه ببینم این نیروی خواستن در من کمی افزایش یافته است، باید کمی بیشتر از آن چیزی بخواهم که هم اکنون می خواهم؛ اما برای کمی بیشتر خواستنف باید کمی بیشتر اراده بخرج دهم: این کمی بیشتر را از کجا کسب کنم؟ از آنچه داشته ام؟ اما چه پدیده ای باعث خواهد شد که آنچه اکنون دارم افزایش یابد؟ و چگونه با اراده اندک می توانم به عملی بیشتر از آنچه اکنون انجام می دهم، دست بزنم؟ معلمان اخلاق ومنادیان تحرک و فعالیت همیشه گرفتار این دور باطل می شوند: برای آنکه اراده خود راتقویت کنیم، باید همان قدر اراده داشته باشیم که در آرزوی کسب آن هستیم.

تمام این استدلال ظریف بر مفهومی دو پهلو وایهام استوار است. مولف، هرگونه قوه، و بخصوص قوه اراده، را از زاویه یک روان شناسی منسوخ می نگرد. منظور واقعی از کلمه اراده، استعداد خواستن است، استعدادی که با تمرین تقویت می شود. وقتی می گوییم فردی کمابیش اراده دارد، منظورمان این است که استعداد خواستن قاطعانه در او وجود دارد، وبه بیان دقیقتر، خواستهای قاطع سنجیده ای دارد. به هر حال استعداد کنونی شما برای رفتار ارادی، حتی اگر بسیار نیرومند هم باشد، هرگه خود را به دست تنبلی مداوم بسپرید، تا حد سستی و وانهادگی نزول خواهد کرد. برعکس، هر چند هم که ضعیف باشد، از وقتی که به پرورش مداوم آن و به تمرینهای مرتب بپردازیم، این استعداد تقویت خواهد شد.
پرتحرک بودن یک چیز است؛ عمل کردن- یا دست کم میل به کنش- در وضعیتی خاص، چیز دیگری است. عملا کافی است که یک بار به طور جدی بخواهید مانند فرد متشخصی رفتار کنید، که اگر به جای او بودید این طور عمل می کردید، تا در این صورت خود را فردی قاطع حس کنید. عزم اولیه، حتی اگر به نتیجه ای نرسد، شخصیت فرد را تقویت می کند. این نخستین گام، راه را برای برداشتن گامهای بلندتر بعدی خواهد گشود. اگر می خواستیم به مباحث دقیقا علمی وارد شویم، می توانستیم با یاری گرفتن از علم روان شناسی کنونی به بحث درباره ماهیت اساسی فعالیت و آنچه که اراده می نامد، جایگاه آن در مغز و در ناحیه انگیزش و بازتاب حیاتی آن در این ناحیه، بر هر گونه عمل ارادی بپردازیم.
نظریه خاص دیگری که نوآموزان مطالعات مربوط به بازآموزی را سرگشته می کند، موید آن است که وقتی مبارزه ای میان تخییل و اراده در می گیرد، ناگزیر همیشه تخیل برنده می شود. این حکم به معنای آناست که امکان غلبه اندیشه سنجیده بر اندیشه خود اننگیخته را انکار کنیم. آیا کسی وجود ندارد که در زندگی خود دست کم یک بار هم که شده به کمک منطق و تصمیم قاطع خویش بر وحشت زاده از تخیلاتش تسلط نیافته باشد؟ آیا تاکنون پیش نیامده است که آدمی با شگفتی تمام بتواند به آسانی یک عمل، یک وظیفه یا یک تمرین را انجام دهد که قبلا آن را دشوار و خطرناک و احتمالا غیرممکن می پنداشته است؟

4- امتیازهای تلاش ورزیدن
تلاش سنجیده، بدون هیچ گونه تردیدی، به استحکام توان هدایت خواست و اراده می انجامد، و در تحلیل نهایی، یگانه وسیله تغییر خویشتن است که بسیاری از کارشناسان بهره گیری از آن را توصیه می کنند. حتی نویسنده ای که بیشتر از این از وی نام بردیم، و اراده را قدرت روحی می داند که ما جملگی به یک اندازه از آن بهره مندیم»، که به معنای پذیرش تغییر ناپذیری این قدرت است، با نتیجه گیریهای زیر بر دیدگاههای ما مهر تایید می گذارد:

به نوشته دوپورتال: شاید شما از روی تنبلی و بیکار و بی مصرف گذاشتن کمابیش پنهان نظام مغزی خود، فاسد شدن آن را میسر کرده اید و گذاشته اید به تحجر و خشکی دچار آید. برای خارج شدن از این وضع، فقط یک چاره دارید و آن این که به هر قیمتی شده به کاری مفید، هر کاری که باشد، بپردازید، به شرط اینکه خدمتی به کسی انجام دهد {...} هر کسی که در وجود خویش از اراده ناپلئون برخوردار است.
در واقع این بیکارگی (که باید از کمند آن رها شد) ناحیه محرکه فرد، و بنابراین قابلیت خواستن او را تضعیف کرده است. برای تقویت مجدد هر یک از آنها، پرورشی مداوم لازم است.
خودامیل کوئه که به برتری تخیل بر اراده باور داشت، مریدانش را از کمترین تلاش ممنوع کرده و به آنها توصیه می کرد که با تکرار خودبخودی یک فرمول کوتاه خود تلقینی یک فرمول کوتاه خود تلقینی به انتظار نتیجه بنشینند؛ اما آیا او به این فکر افتاده بود که انجام توصیه هایش عملا به معنای یک کنش ارادی است؟ مثلا، برای جایگزین کردن یک تصور روشن ذهنی از حالت احساس طبیعی به جای واکنشهای تخیلی درد- یعنی از بین بردن درد- یا حتی برای غلبه بر خشمی که به آدمی دست می دهد، و تحمیل یک فرمول به خویشتن، انجام یک تلاش جدی اجتناب ناپذیر است.

5- میل شدید
در مورد منبع زنده نگاهدارنده تلاش، نخستین محرکی که به منزله نیروی محرک نخستین تلاش کوچک به منظور تسهیل تلاشهای بعدی، و امکانپذیر کردن مهمترین تلاشهای بعدی است، باید گفت که این منبع علی الاصول یگانه و یکتا ولی تجلیاتش متعدد است. ما در یکی از آثار قبلی خود، از آن با اصطلاح «حرص» یاد کرده ایم.
این واژه معمولا در اذهان معنایی منفی و تحقیرآمیز دارد. می گویند فلانی حرص پول، حرص لذت بردن، حرص عظمت طلبی و ... دارد. اما معنای آن توصیفگر حالتی روانی است که فقط به اشخاص حریص و آزمندی که در پی گردآوری پول اند یا افراد عیاش یا متکبر و خودپرست اطلاق نمی شود، بلکه کسانی را که با شور و حرارت و پشتکار و سختکوشی به کاری می پردازند نیز دربر می گیرد. آن محققی که پانزده ساعت در روز روی کتابها، نقشه ها یا ابزار و تجهیزات آزمایشگاهی اش خم می شود و با آنها کار می کند، حرص علم، حرص کشف کردن و شناختن دارد. فلان آهنگساز و موسیقیدانی که در تنهایی الهام خویش پناه می جوید، متوجه گذشت زمان یا حرکات اطرافیان خود نیست، حرص آفرینش یک اثر هنری را دارد. مدیر فلان بنگاه بازرگانی مشهور که از مدتها پیش ثروت به او لبخند زده است- ولی پول از پایین مرتبه ترین زیر دستانش برایش کمتر اهمیت دارد- کار سخت و فرساینده خود را ادامه می دهد، چون حرص قدرت اقتصادی دارد.

هیچ کار مهمی بدون حرص خاص تحقق نمی پذیرد: حتی افراد اهل ایمانی که پیوسته در تاملات و مکاشفات معنوی خود پیرامون وحدتشان با خداوند غرقند، چنین حرصی دارند. نوع بشر اگر حرص بهتر زیستن نداشت، کماکان همان انسان غارنشین بود. آنجا که حرص نباشد، تنبلی و سستی فرمانرواست.
البته این میل شدید در نزد همه نه شدت یکسانی دارد نه هدف همسانی. همین فکر ساده تسلط بر خویش نیز، هم گواهی است بر میل شدید به بهبود وهم روشن سازی ذهن به حد کافی برای جهت دادن به نیروهای بالقوه خویشتن.

6- بررسی ویژه ما
این میل به بهبود اوضاع و احوال خویشتن را که هنوز کمابیش مبهم است، باید قبل از هر چیز با دقت تعریف کرد. آرزوهای عمیق شما کدامند؟ تسلط کامل بر خویشتن مسلما به گسترش امکانات شما منجر خواهد شد. شما می خواهید چگونه بهبودی در شخصیت و وضعیتتان بدهید؟ می خواهید به انجام چه کاری توانایی پیدا کنید؟ این دو پرسش را بررسی کنید و افکار خود را بنویسید.
در اطراف خود به کسانی که بر خویش مسلط اند بنگرید، و امتیازهایی را که از این راه می آورند ارزیابی کنید. آن گاه صادقانه ، با دقت و بدون ملاحظه به ارزیابی خود بپردازید از لحاظ فیزیولوژیکی، تا چه حد بر غرایز خود مسلط هستید؟ آیا اجازه می دهید انگیزه ها، غرایز، زیاده رویها، هوسها، تنبلی و سستی بر شما غلبه کنند؟ از زاویه حیات روانی نیمه هشیار، تا چه حد بر احساسات، عواطف، و به طور کلی حساسیت خود تسلط دارید؟
آیا از نظر حیات روانی برتر، فعالیتتان ارضا کننده است؟ تا چه حد احساس می کنید می توانید به فعالیت فکری، مشاهدات دقیق، تعبیرات کاملا سنجیده، مشاهدات و تصمیمهای روشن بینانه خود توجهی ارادی مبذول دارید؟ ...

7- نخستین گام
همین ایده آشنایی با مطالب این کتاب، برای شما نخستین گام برای اقدام کردن به شمار می آید. این نخستین گام در راه تبدیل و دگرگونی فردیت شماست. خود را به مشخص و متمایزترین وضع ممکن، آن طور که می خواهید باشید و بشوید، مجسم کنید. شاید این آینده آرمانی در وضع واقعی کنونی به نظرتان خیلی دور بیاید، اما با الهام از آنچه خواهید آموخت، دور نیست ان روزی که نقائصتان چندان کم شوند که در شرف از بین رفتن قرار گیرند و صفات نیکویی در شما تقویت گردند. می توانید هر نقصی را که از آن نفرت دارید، از خود برانید؛ هر صفتی که نسبت به برخورداری از آن حریصید، به صورت نطفه در وجود شما یافت می شود.

نظرات 8 + ارسال نظر
رها یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 06:34 ب.ظ http://lamakan.blogsky.com

سلام عزیزم ممنونم از حضورت خوبم بد نیستم اما راستی خط مشی جدیدت خیلی خوبه موفق باشی عزیزم همیشه شاد و سلامت باشی

شادی یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 07:59 ب.ظ http://parchine-raz.blogsky.com/

خانم خانما خودت این مطالب جالب و خواندنی و مفید را از کجا می آری؟؟؟
اگه می شه منابعش را هم ذکر کن. مشتاق شدم پیدا کنم و مطالعه اش کنم
موفق باشی و ممنون

دفتر عشق یکشنبه 30 تیر‌ماه سال 1387 ساعت 11:10 ب.ظ http://www.daftareshghe.blogsky.com/

این قلب من یک امانت است از طرف من به تو تا لحظه ای که نفس میکشم!
احساسات من امانتیست به تو از طرف قلبم تا لحظه ای که جان دارم...
این عشقم امانتیست از طرف قلبم تا لحظه ای که تو را دارم....

آزاده سه‌شنبه 1 مرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:20 ق.ظ http://www.dalanebehesht.blogfa.com/

آزاده عزیز سلام..

هم اسم و دوست خوبم از آشنایی با شما-وبلاگت و نگاهت به زندگی و اطرافت خوشحالم...

متون درج شده توی وبت رو کامل نخوندم...اما همین که باور داری: تو همانی که می اندیشی..خودش کلی معرفیه!

ببینم شیطون؟از شاگردای استاد آزمندیان هستی؟؟؟

راستی علاوه بر اسم و یه سری از باورهامون از زندگی که به هم شبیه و گاهاً عین همه..قالب وبلاگامونم مثل همه!!!

چه جالب...

آدم وقتی یکی دیگه رو با اسم خودش خطاب می کنه یه جوری می شه..تا حالا امتحان کردی؟
امیدوارم ۳ شنبه خوبی داشته باشی..

تا بعد..

داد جمعه 8 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:46 ق.ظ

سرکار آزاده خان عزیز
از مطالب کاربردی که شما تهیه می کنید سپاسگزاری می کنم مطلب شما برای تجار بازار بورس که نیاز شدیدی به تصمیم گیری سریع و درست دارند مفید بود که من آن را در فروم سرمایه با اجازه شما باز انتشار دادم
امیدوارم خوشبخت باشید

http://forum.sarmaye.com/showthread.php?t=4363

پرهام دوشنبه 11 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 02:38 ب.ظ

بسیار عالی

پرهام چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:50 ب.ظ

سلام
تقاضایی از شما دوست عزیز داشتم؛
ممکنه نام نویسنده و مترجم ( در صورت خارجی بودن ) کتاب "تسلط بر خود" رو بفرمایید لطفا
با تشکر
پ.ن: بعضی از لینک های وبلاگ باز نمیشند. احتمال میدم به خاطر کد قطرات شبنم باشه.
امیدوارم جسارت بنده رو ببخشید.

سلام متاسفانه اسمشو پیدا نکردم ولی بازم میگردم
قالبم رو هم عوض کردم

پرهام چهارشنبه 13 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:21 ب.ظ

سلام
ممنون که پاسخ دادین
قالب وبتون بسیار زیباست

خواهش می کنم منتظر نظرات مفیدتون هستم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد