دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی
دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی

سورنا سردار بزرگ ایرانی

سورنا سردار بزرگ ایرانی






سورنا یکی از سرداران بزرگ و نامدار تاریخ است که سپاه ایران را در نخستین جنگ با رومیان از سوی اشک سیزدهم- ارد - orod پادشاه دلاور اشکانی فرماندهی کرد و رومیها را که تا آن زمان قسمتی از ارمنستان و آذربادگان را تصرف نموده بودند، را با شکستی سخت و تاریخی روبرو ساخت.

«ژول سزار Julius Caesar و پومپه Pompee و کراسوس، Crassus سه تن از سرداران بزرگ روم بودند که کشورهای پهناوری را که به تصرف این دولت درآمده بود، اداره می‌کردند.

«کراسوس» فرمانروای شام (سوریه) بود و برای گسترش دولت روم در آسیا، سودای چیرگی بر ایران و سپس هند را در سر می‌پروراند و سرانجام با حمله به ایران این نقشه خویش را عملی ساخت. «کراسوس» با سپاهی مرکب از 42 هزار نفر از لژیونهای ورزیده روم که خود فرماندهی آنان را بر دوش داشت به سوی ایران روانه شد ارد پادشاه ایران که خود در شرق ایران در حال جنگ با مهاجمین بود ، یکی از فرماندهان بسیار باهوش و شجاع خود به نام سورنا را به جنگ رومیها فرستاد. نبرد میان دو کشور در سال 53 پیش از آذربادگان آغاز و تا قلب میان رودان ادامه یافت .

در جنگی که در جلگه‌های میان رودان - بین‌النهرین- و در نزدیکی شهر کاره-  Carrhae حران- روی داد. در جنگ حران، سورنا با یک نقشه نظامی ماهرانه و به یاری سواران پارتی که تیراندازان چیره دستی بودند، توانست یک سوم سپاه روم را نابود و دستگیر کند. «کراسوس» و پسرش ، فابیوس- Fabius در این جنگ کشته شدند و تنها شمار اندکی از رومیها موفق به فرار گردیدند. جنگ حران که نخستین جنگ میان ایران و روم به شمار می‌رود، دارای اهمیت بسیار در تاریخ است زیرا رومیها پس از پیروزیهای پی‌درپی برای نخستین بار در جنگ شکست بزرگی خوردند و این شکست به قدرت آنان در دنیای آن روز سایه افکند و نام ایران و دولت پارت را بار دیگر در جهان پرآوازه کرد.،دولت روم در پیشرفت مرزهای خود در شرق، با سد نیرومند ایرانی روبرو شد و از آن زمان به بعد گسترش و توسعه آن دولت در آسیا، پایان پذیرفت. پس از پیروزی «سورنا» بر «کراسوس» و شکست روم از ایران، نزدیک به یک سده، رود فرات مرز شناخته شده میان دو کشور گردید و رومیها برای جلوگیری از شکستهای آینده و به پیروی از ایرانیان ناچار شدند به وجود سواره نظام در سپاه خود توجه بیشتری بنمایند.


دیشب برای اولین بار خواب پسر گلم رو دیدم که توی بغلم بود خیلی خوشگل بود انگار بابا شو کوچولو کرده باشی عین باباش بود اصلا شکل من نبود با چشمهای گردش منو نگاه میکرد و میخندیددلم براش غششششششششششششش میرفت اینقدر هیجان داشتم که از هیجان خودم از خواب پریدم

یعنی سورنا میدونه چقدر منتظرشیم و چقدر دوستش داریم؟

کاش میشد به دنیا بیاد یه خورده بغلش کنم و بوسش کنم دویاره بره تو دلم تا کامل کامل بشه

برام دعا کنید

نظرات 11 + ارسال نظر
ندا مامان رادین شنبه 23 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:43 ب.ظ http://http:/

آزائه جون اینقدر شبایی بیاد که تو بغلت بگیریش و دلت بخواد یک شب یکی بگیرتش و تو یه خواب راحت بری.
خیلی جالبه که اینقدر عاشق بچه ای
البته به معنای واقعی پای بچه
ادم که به وسط میاد آدم عاشقش میشه.
ایشالله که خدا یه سورنای ناز و خوشگل بهت بده.

باران یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 04:38 ب.ظ http://webloge-man.blogfa.com/

حال سردار کوچولوی ما چه طوره؟
بووووووسسسس

مجید ( یادداشتهای یک وبلاگر ) یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:40 ب.ظ http://www.majid-85.persianblog.ir

سلام آزاده خانم////////////بله نی نی یه ما هم اومد یه دخمله قشنگ و گوگولی///////اگه میخوای ببینیش بیا وبلاگم عکسشو جایه عکسه خودم گذاشتم//////////فک کنم دیدن عکس اون از دیدن عکس خودم قابل تحمل تر باشه!راستی نی نی یه تو کی میاد؟؟؟؟

مروارید یکشنبه 24 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:43 ب.ظ http://eydeletanha.persianblog.ir

سلا مامانی مهربون
خوبی مهربان؟نی نی چطوره؟چقدر اسم انتخابیت قشنگه!ایشالله که سالم و سلامت به دنیا میادو بغلش می کنی
راستی به روزم و منتظرت

رونالی دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:37 ق.ظ http://www.ronali.blogfa.com

ای جیگرشوووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووووو
منم دلم میخواد زود ببینمشون!!
هم پسر خودمو..هم گل پسر تو رو
شک نکن که آخرشه پسرت ایشالا!!
کارش درسته سردار سورنای عزیز
نیومده کلی کشته مرده داره!

آیدا دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 08:54 ق.ظ

رضاپارسی پور دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 11:54 ق.ظ http://www.baghebaran.blogfa.com

سلام...میخواستم برات هفت تا شاخه گل بذارم ولی حیف که نبود.حیف شد.
[گل][گل][گل][گل][گل][گل][گل]

محبوبه آب برین دوشنبه 25 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 12:30 ب.ظ

آزاده جان ممنون از محبتت و از این که به وبلاگ من سر می زنی . بابک و سیمین هم خوبن اونها باید نزدیک 7 ماه دیگه منتظر باشن که پدر و مادر بشن و امیدوارم پدر و مادرهای خوبی باشن .

اما من من بچه ندارم و نمی خواهم داشته باشم . راستش این عشق تو به فرزندت ستودنی است و قابل احترام شاید اگر روزی اینقدر عاشق بچه باشم من هم مادر شوم . اما حالا حالاها نه ...

رضاپارسی پور پنج‌شنبه 28 آذر‌ماه سال 1387 ساعت 01:02 ق.ظ http://www.baghebaran.blogfa.com

سلام.لینک شدی.اگه یادت باشه گفته بودی تبادل لینک.

باران جمعه 6 دی‌ماه سال 1387 ساعت 02:02 ق.ظ http://rraahhaa.blogfa.com

آخی شما قراره مامان بشین
به سلامتی
دعا ؟باشه حتما
مادربودن زیباس نه؟

سردار سورنا یکشنبه 12 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 03:38 ب.ظ http://sardarsoorena.blogfa.com/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد