دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی
دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی

یه پست جدید

این مدت در مورد خودمون چیزی ننوشتم البته قصد داشتم واقعا وقت نکردم و نشد.اول یه تشکر ویژه کنم از دوستای عزیزم که مزتب جویای احوال هستند و با لطفشون منو همیشه شرمنده میکنن و حالا آمدم جبران کنم.



راستی یادم رفت بگم خیلی خوشحال شدم که عمولی دوباره برگشت حسابی جاش خالی بود راستی هیچ حواستون هست از وقتی دختر دار شده خیلی خودشو میگیره و اخلاقش عوض شده

واقعا جای دوست خوبمون عروس بیچاره هم خالیه خیلی بی خبر وبشو تعطیل کرد و رفت.مونا جون هر جاهستی ما همه دوستت داریم و برات دعا میکنیم زندگی بر وفق مرادت باشه

از هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است . سورنا هم خوبه و روز به روز به شیطونی هاش اضافه میشه

رفته بودیم باغ وحش اگه بدونین چه کار میکرد رفته بود جلو قفس شیرها و میترسوندشون میگفت هوووووووووووووووو من و مامانم مرده بودیم از خنده رفته بود جلوی قفس سگها و براشون هاپ هاپ میکرد.دامنه لغاتش هم خیلی بیشتر شده و چند تا جمله هم میگه یه مامانی به من و بابایی به باباش میگه که آدم دلش ضعف میره به دختر خاله هاش هم میگه آجی ،باباش داشت میرفت سر کار گفت سورنا چی برات بخرم سورنا هم بی معطلی گفت آجییییییییییییییییییی

خلاصه یا باید با آجی هاش تلفنی صحبت کنه یا یک روز در میون ببینشون چند روز پیش داشتم تلوزیون نگاه میکردم که دستمو گرفت(هر کاری داره دست منو میگیره با خودش میبره نشونم میده)و روسریمو بهم داد و کشوندم طرف در حال و داد میزد آجیییییییییییی خلاصه ماشینو برداشتمو و با آقا کوچولو رفتیم سراغ خاله و دختر خاله هاش از سر خیابونشون که رد میشم داد میزنه آجی و با دست نشون میده که بریم اونجا.با حموم که هممون رو کلافه کرده روزی ۱۰ بار هم ببریمش حموم بازم کمهوان آب رو پر میکنیم و سورنا مشغول بازی میشه یه تاب داییش براش وصل کرده و حسابی خوش به حالش شده تاب بازی میکنه و خودشم میخونه تاب تاب

از نانای که نپرسید که بیچارمون کرده یه cd خاله ستاره داره که صبح تا شب 4000 بار هم ببینه بازم کمه هر وقت حوصله اش سر میره cd رو میگیره دستش و برام میاره که براش بزارم شروع میکنه به نانای و ...با ارگ باباش که کولاک میکنه چه قطعات کلاسیکی اجرا میکنه

خیلی هم به کتاب و خط خطی کردن علاقمنده کتاب سالم از دستش ندارم ناگفته نماند آلبوم هم خیلی دوست داره و با دقت نگاه میکنه و اسم هرکسی رو بیارم با انگشت نشون میده و میخندهدنبال ما میاد و با تفگ مبکشمون و خودشم میخنده و ما هم باید غش کنیم و بیفتیم روی زمینتوی خونه ما ۱۰ تا مسواک هم بیشتره پسرمون عاشق مسواک کردنه



و اما در مورد وزن کم کردنم : خیلی از دوستان ازم سئوال پرسیدن مخصوصادوست خوبم  زیبا ـ من رژیم دکتر کرمانی رو گرفتم ولی رژیمو رعایت نکردم اما از قسمت شمردن کالریش یاد گرفتم کالری مواد غذایی رو بشمارم ورزشم هم یکسالی هست دوباره شروع کردم ۳ جلسه در هفته ایروبیک کار میکنم ۱ جلسه هم بسکتبال هر موقع هم وقت کنم پیاده روی میکنم کلیه ترکیبات قندو شکر-شیرینی-بستنی و ... حذف کردم .الان چند ماهی میشه کل اضافه وزنم رو از دست دادم و فعلا توی مرحله تثبیتم.هر کدوم از دوستان سئوالی داشتن برام کامنت بزارن با کمال میل جواب میدم.

واما در مورد کتابم:این چند روزه چند تا از دوستان و آشنایان و هم باشگاهی هام رو دیدم که بطور غیر منتظره ای همشون از کتابم گفتند و این که چقدر به دردشون خورده .کلی خوشحال شدم کار داره خوب پیش میره برام دعا کنید.


اینم یه سورپرایز ویژه:

























نظرات 33 + ارسال نظر
آیدا شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:39 ق.ظ

صدای پای بهار شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:52 ق.ظ http://kafshinn.blogsky.com/

من باورم نمیشه همچین بچه ای به این قشنگی هم باشه بابا ایول ل ل ل ل ل ل خیلی خوشگله هزارررررررررررر ماشاءااه

زیبا شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:43 ب.ظ

سلام آزاده جون.
من فدای کوچولوت بشم.زنده باشه..
پسرا خیلی شیطون هستند .
عکسهاش خیلی ناز بودند.
راجع به کاهش وزنت ممنون.یه سوال؟
از لحاظ تمرین استقامت و خوب خوری و کلا جنبه ی روانی که در مقابل خوراکی ها کم نیاریم و خطا نکنیم چه پیشنهادی داری/ به شخصه عامل موفقیتت در استقامتت چی بود؟

مرسی از لطفت .شیطون که چه عرض کنم!
و اما در مورد لاغری :من دائم به این فکر میکردم که نباید چاق باشم و باید رو خودم حسابی کارکنم باید لباس های قبلم رو بپوشم و برای پسرم یه مامان خوش تیپ باشم که بهم افتخار کنه عکس های لاغریم هم زده بودم رو دیوار و به خودم میگفتم :تو همانی که می اندیشی -خواستن توانستن است

آرزو شنبه 6 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:05 ب.ظ http://chashmekhyal.com

قربون چشمای خوشگلش برم که اینقدر نازه. خاله فداش بشه الهی. دورش بگردم که اینقدر عزیزه. معرفتش هم برده به خالش

شیوا یکشنبه 7 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:02 ب.ظ http://shamimenobahar.blogfa.com



نازیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییی!

مهرامین دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:03 ق.ظ http://mehraamin.blogfa.com/

خب خدا رو شکر که همه چی آرومه

مهدی دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:20 ق.ظ http://moshgelgosha

سلام مامان نی نی
خدا انشاءالله حفظش کن وزیر سایه پدر و مادر بزرگ بشه

متشکرم و ممنونم

مامان ارشیا دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:09 ب.ظ

جیگر این فسقلیت برم من
چقدر ماشالله بزرگ شده
حسابی ببوسش

متشکرم خاله ممنونم

عاطفه دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 07:24 ب.ظ

الهی فداش بشم که اینقد ناز و دوست داشتنیه

مرسی خاله جون چشمات قشنگ میبینه

اردشیر بابکان دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:12 ب.ظ http://www.avestaariyo.blogfa.com

درود
دوست عزیز من در وبلاگم درباره ازدواج در دین زرتشت و اتهام بی اساس به این دین نوشتم لطفا" اگر مایل هستید آن مطالب را بخوانید و با دیدگاه خود آن مطلب را کامل کنید.
با تشکر از شما[گل]

آزاده دوشنبه 8 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:59 ب.ظ http://shabrvanekhial.blogfa.com

یه وقت خدایی نکرده حالی نپرسیا

برج شیشه سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:01 ق.ظ http://www.arak-borjeshishe.com/

برای من و تو، به نام شهرمان، برج شیشه وبسایتی برای اراکی ها
نامه ای در تقبیح صدا و سیمای اراک

آزاده سه‌شنبه 9 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:47 ب.ظ http://shabrvanekhial.blogfa.com

حالا چرا میزنی؟
میشه یه موچ گنده از این آقا خوشتیپه بدزدم؟

ما چاکر خاله آزاده هم هستیم

نی نی فا پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 03:35 ب.ظ http://ninifa.com

با سلام و تشکر از پدران و مادرانی چون شما که برای فرزند خود اینگونه ارزش و احترام قائلید ما را در خدمت رساندن برای داشتن فرزندانی صالح یاری کنید

نی نی کوچولوی فارسی
لینک سایت ما : http://ninifa.com
تماس با ما : modir24@GMAIL.com

ما را در وبلاگ خوب خود لینک کنید با تشکر

آزاده پنج‌شنبه 11 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:22 ب.ظ http://shabrvanekhial.blogfa.com

آبجی امشب بدجوری التماس دعا دارم فراموشم نکن...

آزاده شنبه 13 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:54 ب.ظ http://shabrvanekhial.blogfa.com

بابا این عکسا رو بردار دلمون ضعف رفت نمیتونیم این آقا پسرو بموچیم

آیدا یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:02 ق.ظ

هر زمان شایعه ای روشنیدیدو یا خواستید شایعه ای را تکرار کنید این فلسفه را در ذهن خود داشته باشید!

*

*

در یونان باستان سقراط به دلیل خرد و درایت فراوانش مورد ستایش بود. روزی فیلسوف بزرگی که از آشنایان سقراط بود،با هیجان نزد او آمد و گفت:سقراط میدانی راجع به یکی ازشاگردانت چه شنیده ام؟

سقراط پاسخ داد:"لحظه ای صبر کن.قبل از اینکه به من چیزی بگویی از تومی خواهم آزمون کوچکی را که نامش سه پرسش است پاسخ دهی."مرد پرسید:سه پرسش؟سقراط گفت:بله درست است.قبل از اینکه راجع به شاگردم بامن صحبت کنی،لحظه ای آنچه را که قصدگفتنش را داری امتحان کنیم.

اولین پرسش حقیقت است.کاملا مطمئنی که آنچه را که می خواهی به من بگویی حقیقت دارد؟مرد جواب داد:"نه،فقط در موردش شنیده ام."سقراط گفت:"بسیار خوب،پس واقعا نمیدانی که خبردرست است یا نادرست.

حالا بیا پرسش دوم را بگویم،"پرسش خوبی"آنچه را که در موردشاگردم می خواهی به من بگویی خبرخوبی است؟"مردپاسخ داد:"نه،برعکس…"سقراط ادامه داد:"پس می خواهی خبری بد در مورد شاگردم که حتی درموردآن مطمئن هم نیستی بگویی؟"مردکمی دستپاچه شد و شانه بالا انداخت.

سقراط ادامه داد:"و اما پرسش سوم سودمند بودن است.آن چه را که می خواهی در مورد شاگردم به من بگویی برایم سودمند است؟"مرد پاسخ داد:"نه،واقعا…"سقراط نتیجه گیری کرد:"اگرمی خواهی به من چیزی رابگویی که نه حقیقت داردونه خوب است و نه حتی سودمند است پس چرا اصلا آن رابه من می گویی؟

به به لذت بردم آفرین

آزاده یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:04 ب.ظ http://dalanebehesht.blogfa.com

آخی...
عزیزم..ماشالا چقدر شیرینه این عسلی..
خدا برات تا همیشه سالم و صالح حفظش کنه...
خدا رو شکر که اوضاع خوبه..
همیشه شاد باشی عزیزم..

آزاده یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 01:45 ب.ظ http://shabrvanekhial.blogfa.com

آبجی چجوری کامنت خصوصی برات بذارم بگم چه مرگم شده
نه هنوز نعملیدم ۲۰ شهریور میرم اصفهان ۲۳ راس ساعت ۷ صبح بیمارستان سعدی تخت عمل جراحی ۵ ساعته قرار میگیرم از قرار بی قرارم گفتن وقتی بهوش میاد کلی شلنگ بهم اویزونه
ابجی میترسسسسسسسم

آفتاب یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 05:52 ب.ظ http://www.nots.blogfa.com

سلام
خسته نباشین از بچه داری1 واقعا که بچه ها پادشاه خونن هر چی خواستن باید براشون مهیا بشه اما اکثرا با عشق مهیا میشه.
شیرین می نویسید.شاد باشید

مرسی از لطفت آفتاب عزیز

داستانسرا(عمولی) یکشنبه 14 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:21 ب.ظ http://www.amoooly.blogfa.com

اولندش که سر سنگین نشدم از دست پسر دختربازت اینورا آفتابی نمیشم.
نه اولندش سلام بعد چیزائی که گفتم
سیمندش درست بعد دختردار شدن شغلمم عوض کردن و بردنم یه جائی که تا ساعت ده شب هم خلاصی ندارم و هرروز باید برا چن تا سایت و روزنامه هی خبر تهیه کنم و کلی کار دیگه
چارمندش دیگه چه خبر؟

عمولی کافر همه را به کیش خود پندارد
زاده نشده کسی که پشت سر پسر من حرف بزنه ها!
در مورد ساعت کاری و این همه کارتم بالاخره دیر یا زود دستت رو میشد که از زیر کار دررو بودی حالا باید تاوان پس بدی

اردشیر بابکان چهارشنبه 17 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 06:39 ب.ظ http://www.avestaariyo.blogfa.com

درود
دوست عزیز من در وبلاگم درباره دو دیدگاه دوگانگی منشی و دوگانگی آفرینشی در دین زرتشت نوشتم لطفا" اگر مایل هستید آن مطالب را بخوانید.
با تشکر از شما[گل]

آزاده پنج‌شنبه 18 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 08:16 ب.ظ http://shabrvanekhial.blogfa.com

آبجی جون سلام
پیشاپیش عیدتم مبارک امیدوارم طاعات و عباداتت مورد قبول درگاه حق قرار گرفته باشه...
فکر نمیکنم وقخداحافظی داشته باشم همین جا ازت خداحافظی میکنم ولی قول میدم تا عمل نکردم بر نگردم
برام دعا کن ابجی جونم وقتی بر گشتم خبرت میکنم.
فراموش نکن که خیلی دوست دارم و برام عزیزی.

داستانسرا(عمولی) جمعه 19 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 10:02 ق.ظ http://www.amoooly.blogfa.com

عید سعید فطر بر تمامی نورچشمیان عمولی مبارکباد

<روابط عمومی خانیفاته بسیار کوچک عمولی>>

آزاده شنبه 20 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:26 ب.ظ http://shabrvanekhial.blogfa.com

آبجی من رفتم...

مجید ( یادداشتهای یک وبلاگر ) چهارشنبه 24 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:58 ب.ظ http://www.majid-85.persianblog.ir

سلام چطورین؟ ماهم مثل شما یه کوچولویه شیطون و شیرین داریم که ذله مون کرده//////اخلاقیاتشون خیلی شبیه همه//درضمن دخترم میخواد درس بخونه به پسرتون بگین زیاد مزاحمش نشه حالا حالاها قصده ازدواج نداره!
من به روزم///////////////////

لبخند پنج‌شنبه 25 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 09:46 ق.ظ http://lazatezendegi.persianblog.ir/

سلام دوست خوبم
روزمرگیهاتو ساده زیبا و بی ریا می نویسی بهت تبریک میگم

لذت زندگی پس از 2سال مجددا با مطلبی در مورد شیوه صحیح تحریک جنسی همسر به روز شد
چکیده ای از مطلب:
فرقی نمی کند که همسرتان چقدر دوستتان داشته باشد و بخواهد ارضائتان کند؛ تحریکات و شور جنسی او به هیچ وجه شبیه به شما نیست. به همین دلیل غیرمنطقی است ..............
احتمالاً زندگی جنسی شما دچار یکنواختی شده است. حتی مهیج ترین فرد در رابطه جنسی ............
همانند گنجشک آمیزش نکنید و همسر خود را آماده و راضی سازید . سعی کنید در اولین مرحله ............
منتظر حضور گرمت هستم

داستانسرا(عمولی) جمعه 26 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 11:31 ق.ظ http://www.amoooly.blogfa.com

انگار تا پسرتو دوماد نکنی دست از این پست برنمیداری

منم یکشنبه 28 شهریور‌ماه سال 1389 ساعت 12:12 ب.ظ

منم آرزوی خدا- آنا arezooyekhoda.persianblog.ir

وااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااای چه جنتلمنی.
باب خوششششششششششششششتیپ

افسون جمعه 2 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 12:22 ب.ظ

جیگرشو با این عسگای گشنگش موووووووچ

مرسی خاله جون

شیرین شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 09:42 ق.ظ http://beautifulmemories.pplus.ir/

سلام آزاده جان

پسرت فوق العاده زیباست

و همچنین خوش تیپ

امیدوارم خداوند همیشه همراهش و همراهتون باشه

عکسها هم فوق العاده هستن

مراقب این عزیز باش



ممکنه کالری غذاها رو برام بگی

من بعد از زایمان 7 کیلو چاق موندم

می تونی کمکم کنی؟





شیرین شنبه 3 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 03:29 ب.ظ

سلام عزیزم
متشکرم که به این زودی جواب دادی
براتون ایمیل زدم
باز هم ممنون

ناهید دوشنبه 5 مهر‌ماه سال 1389 ساعت 10:59 ق.ظ

سلام عزیزم
خیلی عکس هاش خوشگله .برای بچه ام اسپند دود کن
جمعه با افسون دیدیم به شماره ات نمی تونم پیام بدم چرا؟ میگه غلطه

پیامت آمد ولی خالی بود فکر کنم مخابرات مشکل داشت

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد