دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی
دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی

اولین زنان ایرانی

اولین زنان ایرانی


اولین زن جراح ایرانی : "سکینه پری" متولد 1281-1307 در روسیه دیپلم دکتری گرفت و 1314 با اجازه نامه ی پزشکی خود را دریافت کرد .


اولین زن جراح پلاستیک : "دکتر هاسمیک هاراطونیان" در سال 1339 در این رشته فارغ التحصیل شد .


اولین زن داروساز : "اقدس غربی" و "اختر فردوس" اولین زنان دکتر داروساز ایرانی هستند که در سال 1316 وارد دانشگاه تهران شدند و در سال 1320 در این رشته فارغ التحصیل شدند .


اولین زن وکیل دادگستری : "یکاترینا سعیدخوانیان" متولد1278 اولین زن ایرانی که پس از تحصیل در رشته قضایی در روسیه به سال 1327 در تهران پروانه وکالت گرفت و به کار پرداخت .


اولین زن تاجر ایرانی : "مهین افشار" در سال 1336 موفق به دریافت کارت بازرگانی شد


اولین زن سرتیب ایرانی : "مرضیه ارفعی" در سال 1312 با درجه هم ردیف سروانی در ارتش مشغول خدمت شد و در سال 1338 به عنوان اولین زن به درجه سرتیپی رسید .


اولین زن روزنامه نگار : "صدیقه دولت" در اصفهان به سال 1297 مجله " جمعیت نسوان وطن خواه" و مجله " زبان زنان" را منتشر کرد .


اولین زن خلبان : "عفت تجارتی" در سال 1318 در 22 سالگی برای اولین بار و به عنوان اولین زن در رشته خلبانی نام نویسی کرد و در همان سال اولین پرواز خود را با هواپیمای تایگرموس انجام داد .




اولین زن پرستار : "فاطمه توانایی" که در سال 1310 در آموزشگاه کوچک در شهر رشت نام نویسی کرد . او در سال 1314 در این رشته فارغ التحصیل شد .


اولین هنرمندان زن تاتر : اولین زنان که روی صحنه رفتند دو تن از زنان ارمنی به نام های " وارتوتریان" و "سراکالندریان" بودند .


اولین زن آوازه خوان : "قمرالملوک وزیری" که صفحه پر کرد و پس از او "ملوک ضرابی" بود .

آن روزها رفتند

. آن روزها رفتند

. آن روزهای خوب

. آن روزهای سالم سرشار

. آن آسمانهای پر از پولک

. آن شاخساران پر از گیلاس

. آن خانه های تکیه داده در حفاظ سبز پیچکها به یکدیگر

. آن بامهای بادبادک های بازیگوش

. آن کوچه های گیج از عطر اقاقی ها

. آن روزها رفتند

. آن روزهای برفی خاموش

. کز پشت شیشه در اتاق گرم

. هر دم به بیرون خیره می گشتم

. پاکیزه برف من چو کرکی نرم

. آرام می بارید

. بر نردبام کهنه ی چوبی

. بر رشته ی سست طناب رخت

. بر گیسوان کاجهای پیر

. و فکر می کردم به فردا ....... آه فردا

                                                               << فروغ فرخزاد >>

<< >>

نامه بسیار زیبای نادر ابراهیمی به همسرش

نامه بسیار زیبای نادر ابراهیمی به همسرش


  

این مطلب بخشی از یکی از نامه‌های نادر ابراهیمی به همسرش است  توصیه می شود که همه زوج‌ها این نامه را چندین بار و نه به‌تنهایی که با هم و در کنار یکدیگر ‌ بخوانند.

نادر ابراهیمی داستان‌نویس معاصر ایرانی است

او علاوه بر نوشتن رمان و داستان کوتاه، در زمینه‌های فیلم‌سازی، ترانه‌سرایی، ترجمه، و روزنامه‌نگاری نیز فعالیت کرده‌است


.

همسفر!

در این راه طولانی که ما بی‌خبریم

و چون باد می‌گذرد

بگذار خرده اختلاف‌هایمان با هم باقی بماند

خواهش می‌کنم! مخواه که یکی شویم، مطلقا

مخواه که هر چه تو دوست داری، من همان را، به همان شدت دوست داشته باشم

و هر چه من دوست دارم، به همان گونه مورد دوست داشتن تو نیز باشد

مخواه که هر دو یک آواز را بپسندیم

یک ساز را، یک کتاب را، یک طعم را، یک رنگ را

و یک شیوه نگاه کردن را

مخواه که انتخابمان یکی باشد، سلیقه‌مان یکی و رویاهامان یکی.

هم‌سفر بودن و هم‌هدف بودن، ابدا به معنی شبیه بودن و شبیه شدن نیست.

و شبیه شدن دال بر کمال نیست، بلکه دلیل توقف است

عزیز من!

دو نفر که عاشق‌اند و عشق آنها را به وحدتی عاطفی رسانده است، واجب نیست که هر دو صدای کبک، درخت نارون، حجاب برفی قله علم کوه، رنگ سرخ و بشقاب سفالی را دوست داشته باشند.

اگر چنین حالتی پیش بیاید، باید گفت که یا عاشق زائد است یا معشوق و یکی کافی است.

عشق، از خودخواهی‌ها و خودپرستی‌ها گذشتن است اما، این سخن به معنای تبدیل شدن به دیگری نیست .

من از عشق زمینی حرف می‌زنم که ارزش آن در «حضور» است نه در محو و نابود شدن یکی در دیگری.

عزیز من!

اگر زاویه دیدمان نسبت به چیزی یکی نیست، بگذار یکی نباشد .

بگذار در عین وحدت مستقل باشیم.

بخواه که در عین یکی بودن، یکی نباشیم..

بخواه که همدیگر را کامل کنیم نه ناپدید .

بگذار صبورانه و مهرمندانه درباب هر چیز که مورد اختلاف ماست، بحث کنیم ،اما نخواهیم که بحث، ما را به نقطه مطلقا واحدی برساند.

بحث، باید ما را به ادراک متقابل برساند نه فنای متقابل .

اینجا سخن از رابطه عارف با خدای عارف در میان نیست .

سخن از ذره ذره واقعیت‌ها و حقیقت‌های عینی و جاری زندگی است.

بیا بحث کنیم.

بیا معلوماتمان را تاخت بزنیم.

بیا کلنجار برویم .

اما سرانجام نخواهیم که غلبه کنیم.

بیا حتی اختلاف‌های اساسی و اصولی زندگی‌مان را، در بسیاری زمینه‌ها، تا آنجا که حس می‌کنیم دوگانگی، شور و حال و زندگی می‌بخشد نه پژمردگی و افسردگی و مرگ، حفظ کنیم.

من و تو حق داریم در برابر هم قدعلم کنیم و حق داریم بسیاری از نظرات و عقاید هم را نپذیریم.

بی‌آن‌که قصد تحقیر هم را داشته باشیم .

عزیز من! بیا متفاوت باشیم

بانوان تاریخ ایران زمین


   تاریخ ایرن باستان

  بانوان تاریخ ایران زمین

  

در این بخش به معرفی بانوان تاریخ ایران زمین خواهم پرداخت و شعر زیر پیشکسیشت به تمامی بانوان پارسیان بزرگ

    

        


   

    

"به نام دادار نیک اندیش"

   

که من پروین فروغ شهر ایرانم
نه پوراندخت-نه آذردخت-نه آتوسا-نه پانته آ بلکه آرتیمیس سپهسالار ایران در نبرد پارس و یونانم
مرا گر مقام همسری بینی نه یک همخواب و همبستر
که یک همراه و یک یار وفادارم
نه یک برده-مکن اینگونه پندارمکه جوشد خون آزادی به شریانم
بدون زن کجا میداشت تاریخ تو؟
آرش با کمانش؟
کاوه آهنگر با گرز و سندانش؟
بدون زن کجا میداشتی آن شاعر طوسی؟
نگهبان زبان پارسی؟
استاد فردوسی؟
مرا گر در مقام مادری بینی
"مگو با من که هست فرشی از بهشت زیر پایم"
نگاهم کن زیر پای من دنیا به جریان است
زنور عشق من رخشنده کیهان است
که با دستان من گردون بجریان است
که جای پای من بر چهره سرخ و سفید و سبز ایران است
برو ای مرد دگر مبر آسان به لب نامم
که من آزاده زن فرزند ایرانم

   


شعر از :پروین باوفا

   

**************************************

بانوان تاریخ ایران زمین

   

زنان ایرانی همیشه در سرافرازی ایران کوشیده ایند . زنان در هنر تیراندازی٬ اسب سورای٬ جنگاوری٬ نبرد .... فراوان آموزش میدیدند٬ به گونه ای که گاه کارکشتگی و بی باکیشان بدانجا میرسید که پوشاک فرماندهی و سرداری بر تن میکردند و به سپهسالاری و رهبری برگزیده میشدند. زنانی که در این راه بسیار درخشیده و شکوهمندانه نامی از خود بر جای نهاده اند٬ کم نیستند. اینان نه تنها به شکار و تیراندازی میرفتند و گوی پیش بودن را از بسیاری از مردان می ربودند که همراه مردان در میدانهای جنگ٬ شاهکارهایی می آفریدند که مایه شگفتی مردان میشد. از این رو با شایستگی نشان دادن٬ خود به فرماندهی میرسیدند و همچون سرداران بی پروا٬ در رده جلوی سپاه٬ پرچم به دست میگرفتند و جنگها را رهبری میکردند.
بزرگی زنان ایران نه تنها به دوران ماد و هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان و عیره می رسد بلکه حضور این شیر زنان در پیشبرد نام و اوازه ی این دیار اهورایی پیشتر از سلسله ی کیانیان می باشد و با نام ایران بان ملکه هایی مقتدر و هوشمندی بوده اند که اندیشه ناب و نگاه روشنشان تمدن سبز این دیار را به بزرگی هرچه تمام تر به تواریخ بعد از خود هدیه کرده اند و دیگران نیز به عظمت وجودی انان استمرار بخشیده اند .
 نام زنان یا به پای مردان در این مرز و بوم همیشه درخشان بوده و همواره تابناک خواهد ماند اینان مایه شگفتی هر ایرانی ایست .

   

دغدویه:

مادر زرتشت که اصلا از شهر ری بود و در آنجا با کوی ها و کرپن ها که مردم را گمراه می کردند و از آنها مرتب فدیه و قربانی می خواستند و دین را وسیله ای برای رسیدن به امیال و خواستهای ناروای خود کرده بودند به مبارزه پرداخت. پدر و مادرش چون جان او را در خطر دیدند او را نزد یکی از نزدیکان خود به آذربایجان فرستادند او در آنجا با پوروشسب ازدواج کرد و ثمره این پیوند همایون، زرتشت پیامبر بزرگ ایرانیان است. 

   

پوروچیستا:

پوروچیستا ششمین و کوچکترین فرزند زرتشت و سومین دختر اوست. معنی پوروچیستا یعنی پردانش. در گفتار زرتشت که برای ما باقی مانده است از او با پوروچیستا بیش از فرزندان دیگرش سخن واندرز مانده است، یکی از مهمترین سخنان زرتشت با پوروچیستا درباره همسری با جاماسب حکیم، وزیر شاه گشتاسب و منجم و ستاره شناس معروف زمان است. زرتشت به دخترش می فرماید: "پوروچیستا، جاماسب خواهان همسری با توست و تو را از من خواستگاری کرده است من او را برای همسری تو مناسب می دانم ولی تو با خرد مقدست مشورت کن ببین آیا او را شایسته همسری خود می دانی یا نه؟" این گفتار زرتشت یک حقیقت مسلم را آشکار می سازد و آن این است که دختر در آئین زرتشت درانتخاب همسر آزاد است و عقیده پدر بر او تحمیل نمی گردد. همچنین قسمتی از اندرزنامه زرتشت به پوروچیستا در موقع گواه گیری او با جاماسب اکنون هنگام گواه گیری دختران و پسران زرتشتی از طرف موبد بازگو می گردد. 

   

رکسان یا رکسانا:

رکسان یا رکسانا یا روشنک دختر داریوش سوم است که بنا به مقتضیات سیاسی و برای انجام حسن رابطه بین یونان و ایران، همسری اسکندر را پذیرفت. 

    

پانته آ:

یکی از زنان فداکار زمان کوروش، او همراه همسرش که فرمانده سپاه کوروش بود به میدان جنگ رفت. همسرش در میدان جنگ کشته شد. به درخواست پانته آ مراسم با شکوهی برای همسرش برپا شد و آرامگاه مجلل و شایسته ای برای او ساختند. پانته آ پس از سخنرانی مهیجی که برای لشکریان کوروش ایراد کرد و آنان را به ادامه رزم و پیروزی تشویق نمود بر بالای آرامگاه همسرش با خنجری که همراه داشت خود را کشت. 

   

موزا:

زن فرهاد چهارم و مادر فرهاد پنجم که در سکه های مکشوفه از زمان اشکانیان تصویر این ملکه مقتدر اشکانیان کنار پسرش فرهاد پنجم بر روی سکه ها منقوش است. 

   

آریا تس:

تاریخ نویسان یونان از این بانوی ایرانی دوران هخامنشی در جای جای تاریخ به نیکی یاد کرده اند.

   

آرتا:

آرتادخت وزیر خزانه داری در زمان اردوان چهارم اشکانی. به گفته کتاب اشکانیان اثر یاکونوف روسی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی خطائی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید.

   

ارشیا:
از زنان با کفایت دوران هخامنشی
 .

   

آرتمیس:
آرتمیس یا آرتمیز از زنان بنام زمان هخامنشیان که فرماندهی یکی از ناوگانهای خشایارشاه را در جنگ ایران و یونان به عهده داشت در حالی که بسیاری از ناوگانهای دیگر که تحت فرماندهی مردان بود از دشمن شکست خورد، ناوگان تحت فرماندهی مردان بود از دشمن شکست خورد، ناوگان تحت فرماندهی ارتمیس بر یونانیان پیروز شد.
 

   

پروشات:
یکی از زنان مشهور دوران هخامنشی
 .

  

ماندان:
ماندان یا ماندانا دختر آژی دهاک آخرین پادشاه ماد که همسر کمبوجیه پدر کوروش شد و از این وصلت کوروش متولد گردید. او در تربیت و نیز انتقال قدرت به کوروش سهم بسیار موثری داشت.
 

   
آتوسا:
دختر کوروش و همسر با کفایت داریوش و مادر خشایار شاه . ملکه بیش از 28 کشور آسیائی در زمان امپراتوری داریوش بزرگ. هردودوت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریوش بزرگ یادکرده است. آتوسا چندین بار در لشکر کشی های داریوش بزرگ یاور روحی و فکری او بوده. چندین نبرد مهم تاریخی به فرمان ملکه آتوسا صورت گرفته است.
 

   
شهرناز و آرنواز:

خواهران جمشید جم 
  
فرانک:
همسر آبتین و مادر فریدون که در رهاندن و زنده ماندن فریدون از دست دژخیمان ضحاک رنجها برد و در به قدرت رسیدنش نقش اساسی داشت.
 
   
سیندخت:
همسر خردمند مهرآب کابلی و مادر رودابه و مادربزرگ رستم که در همسری زال و رودابه و جلب موافقت مهرآب پدر رودابه به این وصلت نقش مهمی داشت و نیز در موقع تولد رستم از مادر، سیندخت یار و مددکار دخترش رودابه بود. کوتاه سخن اینکه سیندخت یکی از خردمندترین چهره های شاهنامه است.
 
   
رودابه:
دختر مهرآب کابلی و همسر زال و مادر رستم که به روایت شاهنامه دلباختگی زال به او یکی از زیباترین صحنه های شاهنامه است. رودابه در موقع تولد رستم اولین سزارین را انجام داد. بنابراین، چنین زایمان ها را باید "رستمی" گفت نه سزارین. زیرا سزار قرن ها پس از تولد رستم به دنیا آمده است.
 
    
تهمینه:
دختر زیباروی پادشاه سمنگان که شبی همسر رستم بود. ثمره آن تولد سهراب است که داستان زندگی و مرگ دردناکش به دست پدر در شاهنامه فردوسی به تفصیل آمده است. تهمینه برای آنکه تمام وقت خود را صرف پرورش سهراب کند، با وجود جوانی و زیبایی ازدواج نکرد.

   
گردیه:
بانوی جنگ جوی ایرانی. خواهر بهرام چوبینه. فردوسی بزرگ او را به عنوان همسر خسرو پرویز یاد کرده که در چندین نبرد در کنار شاهنشاه قرار گرفته است و دلاوری بسیاس از خود نشان داده است.
 

   
گرد آفرید:
دختر زیبا و چابکسوار کژدهم که پدرش در مرز ایران و توران مرزبان بود. هنگامی که به دستور افراسیاب لشکری به سرکردگی سهراب برای جنگ با ایرانیان وارد مرز ایران شد گردآفرید لباس رزم به تن کرد و به جنگ سهراب رفت. مبارزه تن به تن بین سهراب و گردآفرید شروع شد و سهراب نمی دانست که گردآفرید زن است زیرا او در لباس و کلاه رزمی شبیه مردان بود، ناگاه در حین جنگ کلاه از سر گردآفرید بزمین افتاد و موهایش نمایان شد، سهراب آن موقع دانست که طرف مقابل او دختر است، دلباخته و عاشقش شد و از او خواستگاری نمود ولی گردآفرید چون سهراب را ایرانی نمیدانست و از هویت او که پسر رستم بود آگاهی نداشت این همسری را نپذیرفت زیرا نمی خواست همسر یک نفر غیر ایرانی باشد که فرماندهی لشکر دشمن را بر عهده داشت بشود.
 
   
فرنگیس:
دختر فراسیاب که با سیاوش ازدواج کرد. کیخسرو پادشاه نامدار ایرانی که از طرف پدر نوه کیکاووس و از
 طرف مادر نوه افراسیاب بود از این پیوند به دنیا آمد و شرح زندگی و مرگ سیاووش در شاهنامه به تفصیل آمده است و در ادبیات ما جای ویژه ای دارد. کیخسرو و مادرش پس از مدتی از توران به ایران آمدند. کیخسرو به راهنمای یاری رستم پهلوان نامدار ایرانی برای گرفتن انتقام خون سیاووش به جنگ پدربزرگش افراسیاب رفت لشکر توران را شکست داد و افراسیاب و عده زیادی از نامداران توران از جمله اشکبوس را از بین برد. در پایان زندگی چون انسانی مقدس و پاک و منزه بود در چشمه ای از نظر ناپدید شد به همین جهت مردم ایران در آن روزگار و زرتشتیان همیشه او را "سوشیانت" که معنی سودرسان است میدانند و منتظر بازگشت و ظهور او هستند.

  
پری چهر:
دختر زابل شاه همسر جمشید و مادر ثور است. پری چهره در معنای بسیار زیبا،خوب روی، بسیار جمیل، زیباروی، پری روی، و انسانی که سیمای پری دارد، آمده است. استاد توس درباره او گفته است: پری چهره رابچه بد درنهان ازآن خوب روی، شادمان شد جهان
 
  
رام بهشت:
نام مؤبدی است که در شهر استخربرای ناهید ، معبدی ساخته بود، رام بهشت مادر بابک و همسرساسان است که در کنار دریاچه بختگان حکومت می کرد وبرای فرزند دیگرش به نام اردشیر، نگهبان سالاری، شهر داراب را گرفت و این آغازی است برای بوجود آمدن سلسله ساسانی در ایران بود.
 
  
یوتاب:
سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشاهی داریوش سوم بوده است . وی در نبرد با اسکندر گجستک همراه آریو برزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است. او در کوههای بختیاری راه را بر اسکندر بست ولی یک ایرانی خائن راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد. از او به عنوان شاه آتروپیان (آذربایجان) در سالهای 20 قبل از میلاد تا 20 سال پس از میلاد نیز یاد شده است. با این همه هم آریوبرزن و هم یوتاب در راه وطن کشته شدند و نامی جاوید از خود بر جای گذاشتند.
  

آذرآناهید:

ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنشاهی شاپور یکم بنیانگذار سلسله ساسانی. نام این ملکه بزرگ و اقدامات دولتی او در قلمرو ایران در کتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایش کرده است. (کتاب ساسانیان برگ 282)
  
پرین:
بانوی دانشمند ایرانی. او دختر کیقباد بود که در سال 924 یزدگردی هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گردآوری نمود و یکبار کامل آنرا نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است. از او چند کتاب دیگر گزارش شده است که به احتمال زیاد در آتش سوزی های سپاه اسلام از میان رفته است. (کتاب فرزانگان ایران برگ 11)
  
زربانو:
سردار جنگجوی ایرانی. دختر رستم و خواهر بانو گشنسب . او در سوارکاری زبده بوده است و در نبردها دلاوریهای بسیار از خود نشان داده است. تاریخ نام او را جنگجویی که آزاد کننده زال ، آذربرزین و تخوار از زندان بوده است ثبت کرد. (کتاب زن ایرانی برگ 194)
  
فرخ رو :
نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریخ ایران ثبت شده است . وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید .

   
کاساندان:
 
پس از شاهنشاه ایران کورش بزرگ او نخستین شخصیت قدرتمند کشور بزرگ شاهنشاهی ایران بود. کاساندان زیرنام ملکه 28 کشور آسیائی همسر کورش بزرگ پادشاهی می کرده است. مورخین یونانی و گزنفون از وی با نیکی و بزرگ منشی یاد می کرده اند.

کورش در طول زندگی خود فقط یک زن اختیار کرد و او کاساندان نام داشت دختر فرناسپه از شاهدختان خاندان هخامنشی . کاساندان قبل از کورش درگذشت و بعد از او کورش در اندوهی فراوان ماند و برای همیشه و به احترام همسرش تنهایی را برگزید ( به نقل از هرودوت تاریخ نویس یونانی)
 مصریان به منظور این که شکست خود را از ایرانیان به نحوی جبران کنند شهرت دادند که کوروش دختر آماژیس فرعون مصر را برای ازدواج خواستگاری کرده است اما فرعون مصر بجای آمازیس دختر زیباروی اپرس فرعون سابق مصر به نام نی یتیس را که خود او برانداخته بود برای کوروش فرستاد و کمبوجیه از نی یتیس متولد شده است .

اما داستان مذکور را مصریان برای دلخوشی خود جعل کرده بودند تا از شدت خفتی که بر اثر شکست بوسیله ایرانیان تحمل کردند کاسته باشند . زیرا نخست اینکه همه می دانستند که ولیعهد ایرانی باید پارسی و از خاندان سلطنتی باشد و دوم اینکه همه آگاه بودند که مادر کمبوجیه کاسان دان هخامنشی بوده است.

کاساندان ملکه ایران (ملکه جهان) ۵ فرزند با نام های کمبوجیه بردیا آتوسا رکسانه و ارتیستونه داشت.هنگام مرگ کاساندان در بابل ۶ روز عزای عمومی اعلام شد.
کاساندان در ۶ نوامبر ۵۳۹ پیش از میلاد فوت کرد.

درگذشت کاساندان، بانوی کورش: 21 اسفند ایرانی، 26 آدار آرامی، 19 مارس میلادی، 875005 - روز ژولی.

هما:
دختر اسفندیار و خواهر بهمن و ملکه نامداری از سلسله کیانیان



منبع:http://arya-mehr.blogfa.com/ وبلاگ آریا مهر