دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی
دیباچه

دیباچه

تو همانی که می اندیشی

مسافرت اصفهان

سلام به همه دوستای عزیزم اینقدر از احوال سورنا پرسیدید تصمیم گرفتم یه پست جدید بزارم جای همه خالی یه مسافرت 2 روزه رفتیم اصفهان ،هتل هشت بهشت ،خیلی هتل خوبی بود.






از جاهای دیدنی هم که هر چی بگم کم گفتم دیگه اصفهان همه چیز تمومه و جایی برای تعریف من نیست و اما سورنا که حسابی خوش گذروند مخصوصا باغ پرندگان ، به همه پرنده ها سلام میداد و بعد میگفت چرا جواب نمیدید مامانت یادت نداده سلام بدی؟همه اطرافیان بهش میخندیدن

خلاصه این روزها خیلی شیطون تر شده و دائما سئوال میپرسه.....به من میگه مامان جونی،طلا،دردت تو سرم،عاشقتم و ......... منم دیوونه میشم خیلی خوش زبونه دیشب خونه بابام اینها رفته بودیم موقع خداحافظی گفت خداحافظ شب خوب بخوابید و همه مردن از خنده





وقتی باباش میره سر کار میگه بابا به سلامت وقتی هم بر میگرده میگه بابا خسته نباشی

وقتی با ماشین باباش میریم بیرون میگه بابا سوناتا خییلی قویه همه ماشینا روبگیر از بس کامپیوتر بازی میکنه و با ماشینا مسابقه میده فکر میکنه توی خیابون هم باید مسابقه داد.یه روز من و سورنا با ماشین خودم رفتیم بیرون میگفت مامان 206 خوب نیست من سوار نمیشم با کلی اخم سوار شد بعد میگفت مامان برو تو دیوار ایوللللللللل

خلاصه کلی خندیدم از دستش ،



و اما خودم دوباره نقاشی رو شروع کردم خیلی حال میده واقعا چه دنیایی داره هنررررررررررررر در اولین فرصت عکس تابلوهامو می زارم.ممنون از همه دوستانی که جویای احوال ما هستن

همتون رو دوست داریم






عکس های آنتالیا

اینم از سورنا که توی حموم ترکی خوابش برد



اینجا اتاقمون توی هتله



سورنا بعد از خوردن بشتنی کاکائویی



عاشق عکسه میگه مامان من میخندم عکس بگیر



سورنا که عاشق آب بازی هست شانسش هتلمون استخر مخصوص بچه ها داشت



اینم سورنا با لباس رافتینگ




سورنا بعد از ارتکاب جرم(یه سنگ بزرگ انداخت توی استخر)





سورنا با کلاه ترکی


تولدم

با سلام خدمت کلیه دوستان و همراهان عزیز از وقتی که فیس بوکی شدم اینجا کمتر میام و تمام گلایه هاتون رو قبول دارممممممممممممممم چشم، سعی می کنم بیشتر اینجا بیام

و اما اندر احوالات ما :یه چند روزی با دوستامون رفته بودیم آنتالیا جای همگی خالی خیلی خوش گذشت مخصوصا به سورنا که حسابی آب بازی کرد در اولین فرصت عکسشو میزارم

و اینکه امروز تولدمه تولد 30 سالگیم

یک عالمه عکس دارم حتما براتون میزارم

تولد 2 سالگی سورنا

امسال هم 17 بهمن ماه برای سورنا تولد گرفتیم و همون مهمونهای پارسال بودن کلی دنبال تزئینات و تدارکات تولد بودیم جای همه خالیییییییی خیلی خوش گذشت امسال سورنا هم بزرگتر شده بود و خودشم کلی حال کرد

رفته بودیم شیرینی فروشی برای سفارش کیکش خود سورنا مدل کیکشو انتخاب کرد که عکس یه سگ خوشگل بود میگفت بابا مامانی هاپو

امسال دیگه اشتباه پارسالو نکردم و برای غذا خودمو اذیت نکردم و همه غذاها رو بیرون سفارش دادیم فقط خودم الویه و سالاد کاهو درست کردم باقالی پلو  و گوشت و زرشک پلو و مرغ هم از بیرون خریدیم.

بچه ها کلی بازی کردن و بهشون خوش گذشت اینم از عکس ها

و اما کادوها طبق معمول همه شرمنده کردن و کلی لباس و اسباب بازی و ... اوردن

و کادوی مامان و بابا   یه موتور خوشگل

اینم از آقا سورنا در حال مهندسی دوربین فیلم برداری



اینم از سورنا در حال فیلم برداری از تزئینات تولد قبل از آمدن میهمانها






سورنا و دایی جان در حال فوت کردن کیک تولد



اینم از سورنای عزیزم سوار بر هدیه تولد مامان و بابا





و در اخر پسر ما در حال بریدن کیک (البته روی موتور)